دوپارتی یونگی
مین شوگا بعد از یه روز پرکار و خسته کننده نیاز به آرامش و استراحت داشت پس تصمیم گرفت بره پیش یه کسی که بتونه بهش انگیزه بده و خستگیشو از بین ببره اون ا/ت بود تنها کسی که به شوگا عشق می ورزید و منبع امنیت شوگا بود. پس بدون مکث سوار ماشینش شد و به سمت خونه حرکت کرد و بعد 40 مین رسید. بدون پارک کردن ماشین توی پارگینگ رفت بالا تو خونه تا یک ثانیه زودتر بتونه خانومشو ملاقات کنه. رمز درو زد و وارد شد. ا/ت با خوشحالی پرید بغلش و بهش خوش آمد گویی گفت.
ا/ت:سلام آقای مین حال و احوالت چطوره؟ ها؟
شوگا:سلام سلام خوشکلم، من تا وقتی که تو رو دارم مگه میتونم بد باشم معلومه که خوبم
ا/ت:ولی قیافت جز خستگی و بی حالی چیز دیگه ای نشون نمیده چیزی شده؟ مریض شدی؟
شوگا:نه عزیزم فقط یکم خستم همین
ا/ت:فقط یکم؟؟
شوگا:اره
ا/ت:اووووو پس یعنی خیلی کار کردی امروز؟؟
ادامه پارت بعدی... 😉
ا/ت:سلام آقای مین حال و احوالت چطوره؟ ها؟
شوگا:سلام سلام خوشکلم، من تا وقتی که تو رو دارم مگه میتونم بد باشم معلومه که خوبم
ا/ت:ولی قیافت جز خستگی و بی حالی چیز دیگه ای نشون نمیده چیزی شده؟ مریض شدی؟
شوگا:نه عزیزم فقط یکم خستم همین
ا/ت:فقط یکم؟؟
شوگا:اره
ا/ت:اووووو پس یعنی خیلی کار کردی امروز؟؟
ادامه پارت بعدی... 😉
۴۱۴
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.