ارباب و برده .
ارباب و برده .
پارت 1
حواسم نبود اینو نگفتم ا.ت ۱۸سالشه مامانشو تو بار کشتن و با بااش هست که اون قمار بازه و از باباش بدش میاد و کوک هم ۲۷سالشه مامان باباش بدست همکارایه باباش مردن
ویوا.ت
صبح با الارم کوف.....نه منظورم عزیزم (الکی)....بلندشدم وا مروز اولین روز دانشگاه بود قرار بود هانا (دوست صمیمیش)...بیاد دنبالم ...خلاصه رفتم WC کارهای مربوطه رو انجام دادم و رفتم به هانا زنگ زدم دقیقه نود پایین بود ینی شانس خیلی باحال و جالبی بود تاحالا انقد تعجب نکرده بودم
&سلامممم..(بغل)
+سولام گوجهههه منننن....
&هیییی....عجب موقعی اومدی
+چرا
&همینکه اماده شدم بهت زنگ بزنم اومدی
+میخندن : اوکی بیا بریم دیرمون میشه
&اوک بریم
ویواونجا
+اوهههه این پسره واییی اصن حوصلشو ندارم این چرا اینجاعهههه
&کیو میگی؟
+اون دیگه مو قهوهای روشن داره
&وادت؟....اون کی هست؟
+هوارانگ هستش ازش متنفرم خیلی رومخه (اسمی دیگه فعلا به ذهنم نمیومد)
&اوخهههه چرااا خیلی کیوتچهههه سسس گیلیلیییی
+اوسکله داوشمون ..هویییی میگم اون عوضیه تو میگی خیلی کیوتهههه
&خیلی خببب ایششش
لباساشون برا دانشگاه رو میزارم
کوک—....دوستش (مینگیو) *
—مینگیو
*هوممم
—کلاسمون کدومه (سرد و جدی)
*نمدونم
—ایشششش لعنت ....به ....ایششش
*هیییی
—زهرمار (عصبی)...
*کوک اون هانا نیس
—میبینتش : ارههههه ولی اون کیه پیشش؟
*نمدونم ولی به هرحال اون اینجاعه میخوای چیکارکنی
—چیکار میخوام بکنم
*اگه ببینتت
—به عن\م اهههه (کمی داد و عصبی. و میره)...
*وااااا چته وحشیی(پشته سرش میره)
+میبینتشون : واییی اخجونننننن
&چتهههه ترسیدم چرا میپریییی؟
+کوکککککک
&کوک؟...کوک د کیه؟
+تو نمیشناسی بهترین و خفن ترین کسی که روش کراشم ....
&کراشی روش؟...اونوقت چرا ؟
+اییییی تو ام که هی میپرسی...چون بهترین کسیه که دیدمش و ایده ال منه ....و اینکه مغروره.بی اعصابه.خشن.و.......اصن خیلیییی ووییییی
&خدا شفا بده (داوشمون حق داره خووو😂)
*کوککک کلاس شروع شدددد..
—خب ماکه نمیدونیم کلاسمون کدومه پس چی میگی ....
*اوففف یلظه صب کن ازاونا بپرسم
میگن
*کوککککک
—بنال
*ایشش.....گفتن کلاس شماره 26
—خب بریم بجا نگا کردن به من
*چته خو داشتم میگفتمم دیگههههه...ایشششش بی اعصابببب
ویوکوک.
وقتی داشتم میرفتم یهو......
یاع یاع خمارییییی😂😂ولی خودایی دستم درد گرفته بقیشو بعدا میزارم بجاش دوپارت و برای دوپارت باید ۱۵کامنت و ۲۰لایک به بالا بشه بعد....
پارت 1
حواسم نبود اینو نگفتم ا.ت ۱۸سالشه مامانشو تو بار کشتن و با بااش هست که اون قمار بازه و از باباش بدش میاد و کوک هم ۲۷سالشه مامان باباش بدست همکارایه باباش مردن
ویوا.ت
صبح با الارم کوف.....نه منظورم عزیزم (الکی)....بلندشدم وا مروز اولین روز دانشگاه بود قرار بود هانا (دوست صمیمیش)...بیاد دنبالم ...خلاصه رفتم WC کارهای مربوطه رو انجام دادم و رفتم به هانا زنگ زدم دقیقه نود پایین بود ینی شانس خیلی باحال و جالبی بود تاحالا انقد تعجب نکرده بودم
&سلامممم..(بغل)
+سولام گوجهههه منننن....
&هیییی....عجب موقعی اومدی
+چرا
&همینکه اماده شدم بهت زنگ بزنم اومدی
+میخندن : اوکی بیا بریم دیرمون میشه
&اوک بریم
ویواونجا
+اوهههه این پسره واییی اصن حوصلشو ندارم این چرا اینجاعهههه
&کیو میگی؟
+اون دیگه مو قهوهای روشن داره
&وادت؟....اون کی هست؟
+هوارانگ هستش ازش متنفرم خیلی رومخه (اسمی دیگه فعلا به ذهنم نمیومد)
&اوخهههه چرااا خیلی کیوتچهههه سسس گیلیلیییی
+اوسکله داوشمون ..هویییی میگم اون عوضیه تو میگی خیلی کیوتهههه
&خیلی خببب ایششش
لباساشون برا دانشگاه رو میزارم
کوک—....دوستش (مینگیو) *
—مینگیو
*هوممم
—کلاسمون کدومه (سرد و جدی)
*نمدونم
—ایشششش لعنت ....به ....ایششش
*هیییی
—زهرمار (عصبی)...
*کوک اون هانا نیس
—میبینتش : ارههههه ولی اون کیه پیشش؟
*نمدونم ولی به هرحال اون اینجاعه میخوای چیکارکنی
—چیکار میخوام بکنم
*اگه ببینتت
—به عن\م اهههه (کمی داد و عصبی. و میره)...
*وااااا چته وحشیی(پشته سرش میره)
+میبینتشون : واییی اخجونننننن
&چتهههه ترسیدم چرا میپریییی؟
+کوکککککک
&کوک؟...کوک د کیه؟
+تو نمیشناسی بهترین و خفن ترین کسی که روش کراشم ....
&کراشی روش؟...اونوقت چرا ؟
+اییییی تو ام که هی میپرسی...چون بهترین کسیه که دیدمش و ایده ال منه ....و اینکه مغروره.بی اعصابه.خشن.و.......اصن خیلیییی ووییییی
&خدا شفا بده (داوشمون حق داره خووو😂)
*کوککک کلاس شروع شدددد..
—خب ماکه نمیدونیم کلاسمون کدومه پس چی میگی ....
*اوففف یلظه صب کن ازاونا بپرسم
میگن
*کوککککک
—بنال
*ایشش.....گفتن کلاس شماره 26
—خب بریم بجا نگا کردن به من
*چته خو داشتم میگفتمم دیگههههه...ایشششش بی اعصابببب
ویوکوک.
وقتی داشتم میرفتم یهو......
یاع یاع خمارییییی😂😂ولی خودایی دستم درد گرفته بقیشو بعدا میزارم بجاش دوپارت و برای دوپارت باید ۱۵کامنت و ۲۰لایک به بالا بشه بعد....
۱.۳k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.