وقتی رفتیم تو سالن تا وسایلمون رو برداریم مربی جانگ
اومد پیشم و گفت
هوپ.همونطوری که گفتم بردی خیلی عالی بودی ا.ت
ا.ت. مرسی مربی جانگ اگه شما نبودین نمیتونستم ببریم
با یه لبخند ملیهی از کنارم رد شد
خیلی شادو خوشحال بودم لباسامو که عوض کردم وسایلمو برداشتم و از اونجا زدم بیرون یهو هوا شروع به بارون اومدن کرد کلاه هودیم رو گذاشتم تا خیس نشم و به سمت خونه حرکت کردم و خودمو رو تخت پرت کردم
ا.ت. یعنی همونطودی که فکر میکردممم اول که مسابقه رو بردم بعد تونستم با مربی جانگ صحبت کنم بعدش هم از همه بهتر مربی جانگ بهم لبخند زدددددددددد ایگوووو(ذوق)
یه فکری به ذهنم رسید سریع رفتم حمام و برگشتم یه لباس خیلی خوشگلمو پوشیدم و عطر مورد علاقم رو زدم و موهامو مرتب کردم و تصمیم گرفتم که برم به محل کار مربی جانگ و باهاش یکم صحبت کنم
سریع یه ماشین گرفتم و رفتم ..
دکمه اسانسور رو زدم تا بیاد پایین و اومد پایین تو اینه اسانسور خودمو نگاه کردم و گفتم
ا.ت. واییی چقدر خوشگل شدممم
سریع رفتم دم دره اتاق مربی جانگ و میخواستم در بزنم که از پشت در شنیدم
هوپ. چی؟ یعنی چی من تمام سعیم رو کردم که ا.ت ببره و نزدیکم شه ...نخیر من عاشق ا.ت هستم و دوسش دارم لطفا دیگه باهام تماس نگیرید خانم ..خدافظ .
یهو در باز شد و مربی جانگ اومد بیرون
هوپ. اوه...سلام ا.ت تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت..سلام مربی جانگ من فقط اومدم یکم باهاتون حرف بزنم
هوپ. درمورد چی؟.
ا.ت. حالا بهتون میگم، حالتون خوبه؟
هوپ. اره خوبم اومدم بیرون هوا بخورم
ا.ت. باشه..
هوپ. میخواستی درمورد فوتبال باهام حرف بزنی؟
ا.ت. خیر
هوپ. پس چی ؟
ا.ت. اومدم ازتون درخواست کنم که میشه امشب رو شام به بیرون بریم
یهو یه خنده ای کرد و گفت
هوپ.باشه ، ولی مهمون من هستی!.
ا.ت. قبوله (لبخند)
هوپ. پس باشه ساعت ۸ تو رستوران****میبینمت.
ا.ت. خدافظ مربی جانگ
هوپ. خدافظ ا.ت.
رفتم تو اسانسور و سریع دکمه رو زدم
ا.ت. ایگوووو داشتم از استرس میمردممم چه خوببب رو پاهام وایسادم ولی شاید گند زده باشم نمیدونمممم عرررر نباید به خودم بعد بگیرم بریم رستوران که ۱ ساعت دیگه ساعت ۸ هست عررر خیلی خوشحالمممممم
(پرش زمانی رفتن به رستوران)
رفتم داخل رستوران یکم
دورو ورم رو نگاه کردم ولی مربی جانگ نبود که یهو دیدم یکی داره واسم دست تکون میده یکم دقت کروم دیوم مربی جانگه لبخند زدم و سریع رفتم پیشش و نشستم
ا.ت. سلام مربی جانگ
هوپ. سلام
یکم صبر کردم تا شروع به حرف زدن بکنیم که یهو دیدم مربی جانگ اصلا تو باغ نیست و داره فکر میکنه
ا.ت. مربی حالتون خوبه ؟
هوپ. به یه شرط که دیگه مربی صدام نکنی.
منظورش رو متوجه نشده بودم شاید دوست نداشته باشه باهام قرار بزاره یا شاید یکی دیگرو دوست داره یکم استرس گرفتم و سره حرفو خواستم باز کنم که یهو گفت
و...
هوپ.همونطوری که گفتم بردی خیلی عالی بودی ا.ت
ا.ت. مرسی مربی جانگ اگه شما نبودین نمیتونستم ببریم
با یه لبخند ملیهی از کنارم رد شد
خیلی شادو خوشحال بودم لباسامو که عوض کردم وسایلمو برداشتم و از اونجا زدم بیرون یهو هوا شروع به بارون اومدن کرد کلاه هودیم رو گذاشتم تا خیس نشم و به سمت خونه حرکت کردم و خودمو رو تخت پرت کردم
ا.ت. یعنی همونطودی که فکر میکردممم اول که مسابقه رو بردم بعد تونستم با مربی جانگ صحبت کنم بعدش هم از همه بهتر مربی جانگ بهم لبخند زدددددددددد ایگوووو(ذوق)
یه فکری به ذهنم رسید سریع رفتم حمام و برگشتم یه لباس خیلی خوشگلمو پوشیدم و عطر مورد علاقم رو زدم و موهامو مرتب کردم و تصمیم گرفتم که برم به محل کار مربی جانگ و باهاش یکم صحبت کنم
سریع یه ماشین گرفتم و رفتم ..
دکمه اسانسور رو زدم تا بیاد پایین و اومد پایین تو اینه اسانسور خودمو نگاه کردم و گفتم
ا.ت. واییی چقدر خوشگل شدممم
سریع رفتم دم دره اتاق مربی جانگ و میخواستم در بزنم که از پشت در شنیدم
هوپ. چی؟ یعنی چی من تمام سعیم رو کردم که ا.ت ببره و نزدیکم شه ...نخیر من عاشق ا.ت هستم و دوسش دارم لطفا دیگه باهام تماس نگیرید خانم ..خدافظ .
یهو در باز شد و مربی جانگ اومد بیرون
هوپ. اوه...سلام ا.ت تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت..سلام مربی جانگ من فقط اومدم یکم باهاتون حرف بزنم
هوپ. درمورد چی؟.
ا.ت. حالا بهتون میگم، حالتون خوبه؟
هوپ. اره خوبم اومدم بیرون هوا بخورم
ا.ت. باشه..
هوپ. میخواستی درمورد فوتبال باهام حرف بزنی؟
ا.ت. خیر
هوپ. پس چی ؟
ا.ت. اومدم ازتون درخواست کنم که میشه امشب رو شام به بیرون بریم
یهو یه خنده ای کرد و گفت
هوپ.باشه ، ولی مهمون من هستی!.
ا.ت. قبوله (لبخند)
هوپ. پس باشه ساعت ۸ تو رستوران****میبینمت.
ا.ت. خدافظ مربی جانگ
هوپ. خدافظ ا.ت.
رفتم تو اسانسور و سریع دکمه رو زدم
ا.ت. ایگوووو داشتم از استرس میمردممم چه خوببب رو پاهام وایسادم ولی شاید گند زده باشم نمیدونمممم عرررر نباید به خودم بعد بگیرم بریم رستوران که ۱ ساعت دیگه ساعت ۸ هست عررر خیلی خوشحالمممممم
(پرش زمانی رفتن به رستوران)
رفتم داخل رستوران یکم
دورو ورم رو نگاه کردم ولی مربی جانگ نبود که یهو دیدم یکی داره واسم دست تکون میده یکم دقت کروم دیوم مربی جانگه لبخند زدم و سریع رفتم پیشش و نشستم
ا.ت. سلام مربی جانگ
هوپ. سلام
یکم صبر کردم تا شروع به حرف زدن بکنیم که یهو دیدم مربی جانگ اصلا تو باغ نیست و داره فکر میکنه
ا.ت. مربی حالتون خوبه ؟
هوپ. به یه شرط که دیگه مربی صدام نکنی.
منظورش رو متوجه نشده بودم شاید دوست نداشته باشه باهام قرار بزاره یا شاید یکی دیگرو دوست داره یکم استرس گرفتم و سره حرفو خواستم باز کنم که یهو گفت
و...
۲.۲k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.