✨🍂پارت9🍂✨
یو ماری
سریع اماده شدیم و رفتیم مدرسه ما چون بزرک تر بودین دیر تر میرفتی اتوبوس هاینی اینا و سه هیون اینا اومد ما منتظر بودیم مارو ببرن قرار بود یه هفته تمام اونجا باشیم از کلاس سوم تا دهم رو یه جا 11 همی ها و 12 همی ها رو یه جا ما دانشگاهی هارو یجا میبردن قرار شد پنج نفر پنج نفر بشیم اکیپ ما پنج نفره ولی ته اینا رو نمیدونم میخوان چیکار کنن اتوبوس اومد رفتم رنشستم کنار پنجره که ته اومد کنارم
ماری: اینجا جای لاوینه
ته: خودش گفت بیام میخواست کنار کوک باشه
ماری: اکی
راه افتادن
واقعا حوسلم سر رفته بود پاشدم داد زدم: بچه هااااا هویییی کی امادس عروسی بگیریمممم؟؟؟
نینا: چتههههه(با عشوه)
ماری: ببخشید خانم حوسله سر ب. نمیدونستم با صدا ارایشت خراب میشه
همه پاشدن یک صدا داشتیم اهنگ میخوندیم قر میدادم ای حال داد وسط قر هامون بودیم که یهو اتوبوس ترمز زد
ویو ته
داشتیم با بچه ها قر میدادیم که اتوبوس ترمز کرد ماری داشت میوفتاد روی در که کمرشو گرفتم محکم افتاد روم
ماری: اااا... ببخشید
ته: حالت خوبه؟.... اشکال نداره
ماری: اره ممنون
یهو همه بچه ها شروع به گفتن: ماریت
کردن حس کردم اسمامون
قاطی کردن
راننده: بیاین پایین سرمو تیلیت
کردین رسیدیم
رفتیم پایین چقدر اینجا خوشگله با بچه ها چمدون هامون رو برداشتیم رفتیم توی چادورمون
نورا: هی ماری پشه کش(نمیدونم چرا اورده🌚)
ماری: مرسی نوری
لاوین: وای چقدر خوش بگذره امروز
می سان: امشب، دخترا بیاین بچه های دانشگاه جمع کنیم امشب دور اتیش اول جرعت حقیقت بازی کنیم بعد قصه ترسناک بگیم
ماری: اکیه من میرم
وقتی ماری رفت
لاوین: این دختر خیلی پر حرعته
ماری: هوییییی ملت، امشب کی میاد مراسم دور اتیش؟
همه: ماااااااا
ماری: الحق که بچه های خودمون، اصلانم ازم بزرک تر نیستید
ته: ما یک سال تفاوت سنی داریم
نامجون: با منم دو سال تفاوت سنی داری
ماری: من یه گوهی
خوردم چرا ادامشو شما میخورین؟
ک
سریع اماده شدیم و رفتیم مدرسه ما چون بزرک تر بودین دیر تر میرفتی اتوبوس هاینی اینا و سه هیون اینا اومد ما منتظر بودیم مارو ببرن قرار بود یه هفته تمام اونجا باشیم از کلاس سوم تا دهم رو یه جا 11 همی ها و 12 همی ها رو یه جا ما دانشگاهی هارو یجا میبردن قرار شد پنج نفر پنج نفر بشیم اکیپ ما پنج نفره ولی ته اینا رو نمیدونم میخوان چیکار کنن اتوبوس اومد رفتم رنشستم کنار پنجره که ته اومد کنارم
ماری: اینجا جای لاوینه
ته: خودش گفت بیام میخواست کنار کوک باشه
ماری: اکی
راه افتادن
واقعا حوسلم سر رفته بود پاشدم داد زدم: بچه هااااا هویییی کی امادس عروسی بگیریمممم؟؟؟
نینا: چتههههه(با عشوه)
ماری: ببخشید خانم حوسله سر ب. نمیدونستم با صدا ارایشت خراب میشه
همه پاشدن یک صدا داشتیم اهنگ میخوندیم قر میدادم ای حال داد وسط قر هامون بودیم که یهو اتوبوس ترمز زد
ویو ته
داشتیم با بچه ها قر میدادیم که اتوبوس ترمز کرد ماری داشت میوفتاد روی در که کمرشو گرفتم محکم افتاد روم
ماری: اااا... ببخشید
ته: حالت خوبه؟.... اشکال نداره
ماری: اره ممنون
یهو همه بچه ها شروع به گفتن: ماریت
کردن حس کردم اسمامون
قاطی کردن
راننده: بیاین پایین سرمو تیلیت
کردین رسیدیم
رفتیم پایین چقدر اینجا خوشگله با بچه ها چمدون هامون رو برداشتیم رفتیم توی چادورمون
نورا: هی ماری پشه کش(نمیدونم چرا اورده🌚)
ماری: مرسی نوری
لاوین: وای چقدر خوش بگذره امروز
می سان: امشب، دخترا بیاین بچه های دانشگاه جمع کنیم امشب دور اتیش اول جرعت حقیقت بازی کنیم بعد قصه ترسناک بگیم
ماری: اکیه من میرم
وقتی ماری رفت
لاوین: این دختر خیلی پر حرعته
ماری: هوییییی ملت، امشب کی میاد مراسم دور اتیش؟
همه: ماااااااا
ماری: الحق که بچه های خودمون، اصلانم ازم بزرک تر نیستید
ته: ما یک سال تفاوت سنی داریم
نامجون: با منم دو سال تفاوت سنی داری
ماری: من یه گوهی
خوردم چرا ادامشو شما میخورین؟
ک
۳.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.