ازدواج قرار دادی ۲۴
جین : اما من مطمئنم
که یه روز از این حرفت پیشیمون میشی و می فهمی که اشتباه گفتی
جیمین:
حالا می بینیم هیونگ
ات :
بلاخره کتاب ترسناکه رو
تموم کردم، خیلی خوابم می یومد هنوزم باورم نمی شد که قراره با جیمین ازدواج کنم به ساعت نگاه کردم دیدم که ساعت یک شبه در کتابخانه رو باز کردم اومدم بیرون
دیدم که جیمین نشسته رو مبل و داره فیلم می بیند تا
اومدم برم جیمین گفت:
ات برام آب بیار
ات
اه چقد این زور گوعه خدا به من رحم کنه کاش ماشین زمان اختراع میشد و من می رفتم یه ساله دیگه و همون جا و طلاق می گرفتم و زندگی بعد از طلاقم رو زندگی میکردم
و بعد ات رفت یه پارچ رو آب کرد و یه لیوان برداشت و گذاشت رو میز جلوی جیمین و تا دوباره اومده بره جیمین گفت: اگه خواستی میتونی اینجا بشینی و فیلم ببینی
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
که یه روز از این حرفت پیشیمون میشی و می فهمی که اشتباه گفتی
جیمین:
حالا می بینیم هیونگ
ات :
بلاخره کتاب ترسناکه رو
تموم کردم، خیلی خوابم می یومد هنوزم باورم نمی شد که قراره با جیمین ازدواج کنم به ساعت نگاه کردم دیدم که ساعت یک شبه در کتابخانه رو باز کردم اومدم بیرون
دیدم که جیمین نشسته رو مبل و داره فیلم می بیند تا
اومدم برم جیمین گفت:
ات برام آب بیار
ات
اه چقد این زور گوعه خدا به من رحم کنه کاش ماشین زمان اختراع میشد و من می رفتم یه ساله دیگه و همون جا و طلاق می گرفتم و زندگی بعد از طلاقم رو زندگی میکردم
و بعد ات رفت یه پارچ رو آب کرد و یه لیوان برداشت و گذاشت رو میز جلوی جیمین و تا دوباره اومده بره جیمین گفت: اگه خواستی میتونی اینجا بشینی و فیلم ببینی
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۳.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.