دوپارتی: پارت اخر
#درخواستی
ویو ادمین
دکتر از اتاق اومد بیرون پسرا سریع به سمتش دکتر رفتن
بنگچان: حالش چطوره
هیونجین: عملش چطور بود
دکتر متاسفم اقایون از دستشون دادیم.. میتونین برای اخرین بار برین ببینینشون
ویو چانگبین
با حرفق که دکتر زد همون شکه شده بودیم رفتیم داخل اتاقی که ته یانگ توش بود
کنار تخت ته یانگ نشستیم همه شروع به گریه کردیم
هیونجین: ته یانگیااااااااا الان ما بدون تو چیکار کنیممممم(گریه)
چانگبین: لعنتی چرا پردی جلوم اخهههههه
فلیکس: پسرا اروم باشید من مطمئنم ته یانگ جاش خوبه(بغض)
بنگچان: اره پسرا فلیکس راست میگه بهتره دیگه با ته یانگ خداحافظی کنیم
بنگچان خم شد تا پیشونی ته. یانگ رو ببوسه که یهو
ته یانگ: پخخخخخ(خنده)
بنگچان: یا خدااااا
ته یانگ: چیهههه فکر کردین من مردمم(خنده) من تا شما هارو نکشم ول کن نیستممم
چانگبین: ته یانگگگگگگگ تو زنده ای خداروشکر.. ولی دکتر
ته یانگ: من به دکتر گفتم که بهتون اینجوری بگه که یکم اذییتون کنم
بنگچان که همین جور به حالت ترس روی مبل افتاده بود سونگمین یه نگاه بهش کرد و رو به ته یانگ گفت
سونگمین: ته یانگ خوب ترسوندیش ولی نمیگی این سنش بالایه ممکنه سکته کنه بیوفته رو دستمون
چانگبین: سونگمین تا3میشمارم جلو چشمام نباش..
سونگمین: اگه باشم چییی
بنگچان: اگه بگیرمت زندت نمیزارم
سونگمین: پیرمرد تو میخوای منه جوونو بگیری بیا بگیر
و اینجوری بود که بنگچان کل بیمارستان رو دنبال سونگمین دوید
اعضا: خنده
ویو ته یانگ
3ماه از اون اتفاق میگذره من 2روز بعد از بیمارستان مرخص شدم و الان کنار اعضا زندگی خوبی رو دارم
༺ཌ༈پایان༈ད༻
ویو ادمین
دکتر از اتاق اومد بیرون پسرا سریع به سمتش دکتر رفتن
بنگچان: حالش چطوره
هیونجین: عملش چطور بود
دکتر متاسفم اقایون از دستشون دادیم.. میتونین برای اخرین بار برین ببینینشون
ویو چانگبین
با حرفق که دکتر زد همون شکه شده بودیم رفتیم داخل اتاقی که ته یانگ توش بود
کنار تخت ته یانگ نشستیم همه شروع به گریه کردیم
هیونجین: ته یانگیااااااااا الان ما بدون تو چیکار کنیممممم(گریه)
چانگبین: لعنتی چرا پردی جلوم اخهههههه
فلیکس: پسرا اروم باشید من مطمئنم ته یانگ جاش خوبه(بغض)
بنگچان: اره پسرا فلیکس راست میگه بهتره دیگه با ته یانگ خداحافظی کنیم
بنگچان خم شد تا پیشونی ته. یانگ رو ببوسه که یهو
ته یانگ: پخخخخخ(خنده)
بنگچان: یا خدااااا
ته یانگ: چیهههه فکر کردین من مردمم(خنده) من تا شما هارو نکشم ول کن نیستممم
چانگبین: ته یانگگگگگگگ تو زنده ای خداروشکر.. ولی دکتر
ته یانگ: من به دکتر گفتم که بهتون اینجوری بگه که یکم اذییتون کنم
بنگچان که همین جور به حالت ترس روی مبل افتاده بود سونگمین یه نگاه بهش کرد و رو به ته یانگ گفت
سونگمین: ته یانگ خوب ترسوندیش ولی نمیگی این سنش بالایه ممکنه سکته کنه بیوفته رو دستمون
چانگبین: سونگمین تا3میشمارم جلو چشمام نباش..
سونگمین: اگه باشم چییی
بنگچان: اگه بگیرمت زندت نمیزارم
سونگمین: پیرمرد تو میخوای منه جوونو بگیری بیا بگیر
و اینجوری بود که بنگچان کل بیمارستان رو دنبال سونگمین دوید
اعضا: خنده
ویو ته یانگ
3ماه از اون اتفاق میگذره من 2روز بعد از بیمارستان مرخص شدم و الان کنار اعضا زندگی خوبی رو دارم
༺ཌ༈پایان༈ད༻
۵.۹k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.