داستان+۱۸ پارت ۷
خیلی زود ۵لایک شد😂
جو نزدیک کارن شد و دستش گزاشت روی پاهاش کارن با تعجب نگاش کرد وگفت:منحرف بدبخت بعد پا شد رفت سمت حال تا ببینه دکتر چیکار کرد.
جو هنوز داشت به کارن نگا میکرد تا اینکه کارن دور شد.
خب دکتر چیکار کردید؟
مشکلش چی بود؟
کاتی سرخ شده بود از خجالت چون دکتر دید کاملی به کاترینا داشت.
دکتر گفت:چیز خاسی نیست فقط استحراحت کنه و به خودش فشار نیاره چون ممکنه دل درد هم بگیره.برای سوزشش هم چون گفت که خیلی میسوزه یه پماد میدم +یک قرص برای کم شدن خارش و سوزش
و بعد گفتن اینها رفتش.
جو اومد تو حال و رفت سمت کاتی و پایین پاش نشست که کارن داد زد هوی عوضی بهش دست نمیزنی ها جو گفت:دوست دارم دست بزنم به تو چه؟
کارن رفت پیشش و جو دور کرد ازش و گفت که نزدیکش نشه جو باز کارن پیچوند و گفت که من زورم بت میرسه پس یا میزاری بهش دست بزنم یا..
بعدش کاتی با چشمای پر از ترس به کارن نگاه کرد.کارن گفت:یا چی؟ جو گفت:یا کاتی یا خودت کدوم؟
ودف چت شده جو اصلا اگه بهم چشم داری زورتم که بهم میرسه چرا خودت اینکارو انجام نمیدی؟
جو گفت:چرا انجام نمیدم؟؟؟ و زیپ لباس یه سرشو باز کرد و کارن لخت شد کاتی گفت:ولش کن عوضی
جو عصبانی شدو گفت:حیف که نمیتونم کاری باهات کنم چون سوسولی!
ولی بجاش روز کارن تلافیش میکنم
کارن برای یک لحظه احساس ضعف کرد و بغض کرد ولی بغضشو قورت داد و سعی کرد راه حل پیدا کنه.
جو برای تهدید کردن کاتی دستش برد سمت لباس زیر کارن
و کاتی دوید سمت کارن و دست جو کنار زد و سعی کردم به کارن کمک کنه.
کارن خودشو جمع کردو احساس ضعفو کنار گزاشت و با حرکات پاهاش یه لگد از بغل به کله ی جو زد و جو افتاد زمین یهو کاتی تو خودش پیچید و کارن سریع کاتی رو برد روی کاناپه و گفت:حالت خوبه؟چی شد؟؟
کاترینا گفت:زیر دلم درد گرفت.
و کارن با عصبانین به جو نگاه کرد.
کارن رفت سمت جو اونو با لباسش کشید سمت در اتاق و بردش تو اتاق به کاتی گفت یکم وایسته تا بیاد و درو بست.یدونه سیلی زد به جو تا به خودش بیاد.جو چشماشو وا کرد و زل زد تو چشمای کارن.یهو کارن اولین بوسشو تجربه کرد(کارن_❗اولین بوسم بود❗) و جو بوسید جو متعجب به کارن نگاه کرد و گفت:چ چ چرا اینکارو..
کارن حرفشو قطع کرد و گفت:راضی شدی حالا لطفا از کاتی دور بمون کاری بهش نداشته باش تا کامل خوب بشه.
و بعد کارن خواست بره که جو کشوندش سمت خودش و گفت:من بیشتر میخام!
کارن با پاهاش زد اونجای جو که باعث شد جو از درد بیوفته رو تخت...
کارن گفت:حالا لطفا گ*وه اضافی نخور و از حدت نگزر...
پارت بعدی ۱۰لایک بشه
جو نزدیک کارن شد و دستش گزاشت روی پاهاش کارن با تعجب نگاش کرد وگفت:منحرف بدبخت بعد پا شد رفت سمت حال تا ببینه دکتر چیکار کرد.
جو هنوز داشت به کارن نگا میکرد تا اینکه کارن دور شد.
خب دکتر چیکار کردید؟
مشکلش چی بود؟
کاتی سرخ شده بود از خجالت چون دکتر دید کاملی به کاترینا داشت.
دکتر گفت:چیز خاسی نیست فقط استحراحت کنه و به خودش فشار نیاره چون ممکنه دل درد هم بگیره.برای سوزشش هم چون گفت که خیلی میسوزه یه پماد میدم +یک قرص برای کم شدن خارش و سوزش
و بعد گفتن اینها رفتش.
جو اومد تو حال و رفت سمت کاتی و پایین پاش نشست که کارن داد زد هوی عوضی بهش دست نمیزنی ها جو گفت:دوست دارم دست بزنم به تو چه؟
کارن رفت پیشش و جو دور کرد ازش و گفت که نزدیکش نشه جو باز کارن پیچوند و گفت که من زورم بت میرسه پس یا میزاری بهش دست بزنم یا..
بعدش کاتی با چشمای پر از ترس به کارن نگاه کرد.کارن گفت:یا چی؟ جو گفت:یا کاتی یا خودت کدوم؟
ودف چت شده جو اصلا اگه بهم چشم داری زورتم که بهم میرسه چرا خودت اینکارو انجام نمیدی؟
جو گفت:چرا انجام نمیدم؟؟؟ و زیپ لباس یه سرشو باز کرد و کارن لخت شد کاتی گفت:ولش کن عوضی
جو عصبانی شدو گفت:حیف که نمیتونم کاری باهات کنم چون سوسولی!
ولی بجاش روز کارن تلافیش میکنم
کارن برای یک لحظه احساس ضعف کرد و بغض کرد ولی بغضشو قورت داد و سعی کرد راه حل پیدا کنه.
جو برای تهدید کردن کاتی دستش برد سمت لباس زیر کارن
و کاتی دوید سمت کارن و دست جو کنار زد و سعی کردم به کارن کمک کنه.
کارن خودشو جمع کردو احساس ضعفو کنار گزاشت و با حرکات پاهاش یه لگد از بغل به کله ی جو زد و جو افتاد زمین یهو کاتی تو خودش پیچید و کارن سریع کاتی رو برد روی کاناپه و گفت:حالت خوبه؟چی شد؟؟
کاترینا گفت:زیر دلم درد گرفت.
و کارن با عصبانین به جو نگاه کرد.
کارن رفت سمت جو اونو با لباسش کشید سمت در اتاق و بردش تو اتاق به کاتی گفت یکم وایسته تا بیاد و درو بست.یدونه سیلی زد به جو تا به خودش بیاد.جو چشماشو وا کرد و زل زد تو چشمای کارن.یهو کارن اولین بوسشو تجربه کرد(کارن_❗اولین بوسم بود❗) و جو بوسید جو متعجب به کارن نگاه کرد و گفت:چ چ چرا اینکارو..
کارن حرفشو قطع کرد و گفت:راضی شدی حالا لطفا از کاتی دور بمون کاری بهش نداشته باش تا کامل خوب بشه.
و بعد کارن خواست بره که جو کشوندش سمت خودش و گفت:من بیشتر میخام!
کارن با پاهاش زد اونجای جو که باعث شد جو از درد بیوفته رو تخت...
کارن گفت:حالا لطفا گ*وه اضافی نخور و از حدت نگزر...
پارت بعدی ۱۰لایک بشه
۵.۸k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.