پارت-۴
پارت-۴
که یه فکری به سرش زد و قضیه قهریه ایلول و یازگی رو به ملیس گفت
ملیس:تو خودت این پروژه رو دوس داری؟
دیلارا:اممم نه ، درسته فیلمه معروفی میشه اما من دوست ندارم
ملیس :خب پس منتظر چی هستی زنگ بزن به اونجا بگو پروژه رو نمیخوام بدین به یازگی
دیلارا:باش الان زنگ میزنم
وقتی زنگ زد یازگی رو صدا زد
دیلارا:یازگی بپوش میخوایم بریم
یازگی:کجا؟
دیلارا:بریم میفهمی
یازگی و دیلارا و ملیس رسیدن به اونجا
یازگی:اینجا چیکار میکنیم؟
دیلارا:سوپرازه
وقتی رفتن داخل به یازگی گفتن که پروژه سریال داستان یک شب رو گرفتی
یازگی: واقعااااا؟شوخی که نمیکنید؟
آدم های اونجا:نه چرا شوخی باید بکنیم درضمن خواهر سریالیت هم ملیسه
ملیس :م من ؟چطوری؟
دیلارا:ملیس چرا تعجب میکنی؟تو هم پروژه رو گرفتی دیگه
ملیس آروم تو گوش دیلارا گفت:کار تو بود نه؟😉
دیلارا :آره دیگه نمیشه که تو هم همینجوری بمونی
آدم های اونجا:پس فردا میتونید بیاید برای محاسبه سریال
یازگی و ملیس:باشه حتما میایم ،ساعت چند؟
آدم های اونجا:ساعت نه و نیم صبح
یازگی و ملیس :باشه😁
از اونجا رفتن بیرون و یازگی بلاخره جریان دعوای بین ایلول و خودش رو گفت
دیلارا گفت:میدونیم
یازگی:چطور میدونید؟
دیلارا :دیشب تو آشپز خونه حرفای تو و ایلول و شنیدم
یازگی:آها پس تو شنیدی؟
دیلارا:آره به ملیس هم گفتم
ملیس:حالا به نظرت وقتی ایلول بشنوه پروژه رو گرفتی باهم دوستی میکنید؟
یازگی:..........................
@yaz-yazgi
برای پارت های بیشتر به پیچ سر بزنید و فالو کنید.😄
که یه فکری به سرش زد و قضیه قهریه ایلول و یازگی رو به ملیس گفت
ملیس:تو خودت این پروژه رو دوس داری؟
دیلارا:اممم نه ، درسته فیلمه معروفی میشه اما من دوست ندارم
ملیس :خب پس منتظر چی هستی زنگ بزن به اونجا بگو پروژه رو نمیخوام بدین به یازگی
دیلارا:باش الان زنگ میزنم
وقتی زنگ زد یازگی رو صدا زد
دیلارا:یازگی بپوش میخوایم بریم
یازگی:کجا؟
دیلارا:بریم میفهمی
یازگی و دیلارا و ملیس رسیدن به اونجا
یازگی:اینجا چیکار میکنیم؟
دیلارا:سوپرازه
وقتی رفتن داخل به یازگی گفتن که پروژه سریال داستان یک شب رو گرفتی
یازگی: واقعااااا؟شوخی که نمیکنید؟
آدم های اونجا:نه چرا شوخی باید بکنیم درضمن خواهر سریالیت هم ملیسه
ملیس :م من ؟چطوری؟
دیلارا:ملیس چرا تعجب میکنی؟تو هم پروژه رو گرفتی دیگه
ملیس آروم تو گوش دیلارا گفت:کار تو بود نه؟😉
دیلارا :آره دیگه نمیشه که تو هم همینجوری بمونی
آدم های اونجا:پس فردا میتونید بیاید برای محاسبه سریال
یازگی و ملیس:باشه حتما میایم ،ساعت چند؟
آدم های اونجا:ساعت نه و نیم صبح
یازگی و ملیس :باشه😁
از اونجا رفتن بیرون و یازگی بلاخره جریان دعوای بین ایلول و خودش رو گفت
دیلارا گفت:میدونیم
یازگی:چطور میدونید؟
دیلارا :دیشب تو آشپز خونه حرفای تو و ایلول و شنیدم
یازگی:آها پس تو شنیدی؟
دیلارا:آره به ملیس هم گفتم
ملیس:حالا به نظرت وقتی ایلول بشنوه پروژه رو گرفتی باهم دوستی میکنید؟
یازگی:..........................
@yaz-yazgi
برای پارت های بیشتر به پیچ سر بزنید و فالو کنید.😄
۲.۴k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.