سوآ ویو:وقتی نزدیک کوک شدم کوک کمرم رو گرفت
سوآ ویو:وقتی نزدیک کوک شدم کوک کمرم رو گرفت
کوک:چرا نقدر لباسای تو بازن؟
سوآ:ک_وک...
کوک ویو:سرمو بردم داخل گردنش که یهو منشیم داخل شد
منشی:ا....ا...چیزه...ببخشید..نمیخواستم مزاحمتون شم..فقت..محموله ها اومدن*با سرعت نور بیرون رفتن*
سوا ویو:خودمو از بغلش کشیدم بیرون صورتم سرخ شده بود
کوک:اا....ببخشید فکنم وقتش نبود*گونه سوآ رو بوسید*
سوا:بیا فقت بریم
سوآ:همه اصلا
کوک: باشه پس .بیابریم
سوا:اوکی
پرش زمان به داخل ماشین:
کوک: آه خب قراره دوهفته بمونیم.یکی از ریئس باند ها نتونست این هفته پرواز بگیره منم مجبور شدم یه ویلا برايه موندنمون بگیرم الان بریم خرید وسایل خونه
سوا:ای بابا باشه .راستی تاریخ عروسی مشخص نشد؟
کوک:فکنم ۴هفته بعده..چیه نکنه عجله داری
سوآ:مسخره.بریم دیگه
پرش زمان به داخل مغازه*چون ادمینتون گشاده فروشنده رو ف مینویسم*
سوا:خب من میرم قسمت بهداشت تو برو منم الان میام
کوک:هم..منم بات میام
سوا:نه منون راحتم
کوک ویو:یواشکی رفتم دمبالش که دیدیم.....
کوک:چرا نقدر لباسای تو بازن؟
سوآ:ک_وک...
کوک ویو:سرمو بردم داخل گردنش که یهو منشیم داخل شد
منشی:ا....ا...چیزه...ببخشید..نمیخواستم مزاحمتون شم..فقت..محموله ها اومدن*با سرعت نور بیرون رفتن*
سوا ویو:خودمو از بغلش کشیدم بیرون صورتم سرخ شده بود
کوک:اا....ببخشید فکنم وقتش نبود*گونه سوآ رو بوسید*
سوا:بیا فقت بریم
سوآ:همه اصلا
کوک: باشه پس .بیابریم
سوا:اوکی
پرش زمان به داخل ماشین:
کوک: آه خب قراره دوهفته بمونیم.یکی از ریئس باند ها نتونست این هفته پرواز بگیره منم مجبور شدم یه ویلا برايه موندنمون بگیرم الان بریم خرید وسایل خونه
سوا:ای بابا باشه .راستی تاریخ عروسی مشخص نشد؟
کوک:فکنم ۴هفته بعده..چیه نکنه عجله داری
سوآ:مسخره.بریم دیگه
پرش زمان به داخل مغازه*چون ادمینتون گشاده فروشنده رو ف مینویسم*
سوا:خب من میرم قسمت بهداشت تو برو منم الان میام
کوک:هم..منم بات میام
سوا:نه منون راحتم
کوک ویو:یواشکی رفتم دمبالش که دیدیم.....
۱.۳k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.