پارت56

#پارت56
#دخترکوچولوی‌من👧🏻💧

خریدامون که تموم شد همه رو یجا کارت کشیدم و از مغازه زدیم بیرون ، انگار با خرید همین چند دست لباس خیلی خوشحال شده بود و هی لبخند میزد

به سمت مغازه ی دیگه ای رفتیم که لباس زنونه میروختن ؛ خواستم برم داخل که فروشنده اجازه نداد و گفت که ورود آقایون ممنوعه

کارتمو به سمت بهسا گرفتم و گفتم:

+ برو چند ست لباس زیر بخر برای خودت ، مشکی و زرشکیم توشون باشه حتما

بعد از اینکه رمزشو گفتم کارتو ازم گرفت و رفت داخل

حدود نیم ساعتی جلوی در مغازه الاف شده بودم و دیگه پاهام یاری نمیکرد سرپا بمونم

خواستم یه گوشه ای بشینم که بهسا دست پر از مغازه اومد بیرون

با پرویی تمام گفتم:

+ ببینم چی خریدی!!

با تعجب گفت :

_ اینجا؟!

+ آره. میخوام ببینم چی خریدی

خجالت زده نگاهی به اطراف انداخت و یکی از ست هارو بیرون کشید ؛ با دیدن ست تور توری مشکی ضربان قلبم شدت گرفت

+ خوبه بزار توش

چشمی گفت که دستشو گرفتم و به سمت مزون لباس مجلسی که درست بغلمون قرار داشت بردمش

بهسا با دیدن لباسای زرق و برق داری که توی تن مانکن خودنمایی میکرد هوش از سرش پرید

_ عجب لباسای گرونی دارن ، فک کنم هرکدومشون بالای چند میلیون باید باشن نه؟؟

توجهی به حرفش نکردم و گفتم:

+ بریم داخل

دستمو پشت کمرش گذاشتم وهدایتش کردم داخل.....