دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۵
arslwn
نیکا : چیشده
ارسلان : م.م.مامانم حالش بد شده
ببخشید من باید برم بیمارستان
داشتم میرفتم که نیکا گف : وایسا من رانندگی میکنم تو حالت خوب نی
ارسلان : نه خوبم مزاحمت نمیشم
نیکا : نه بابا چه مزاحمتی
ارسلان : نیکا رانندگی کرد رسیدیم بیمارستان رفتم طرف پرستار
ارسلان : ببخشید خانم فاطمه دهقانی رو آوردن اینجا
پرستار : نسبتتون
ارسلان : پسرشم
پرستار: بله اتاق ۲۳۴ هستن
ارسلان : ممنون
رفتم اونجا مامانم بیهوش بود دکترش اومد
ارسلان : چه اتفاقی افتاده
دکتر : باید زودتر پیوند ریه بخورن
ارسلان : بله ممنون
دکتر : خواهش میکنم
ارسلان : رفتم نشستم رو صندلی سرمو بین دستام گرفتم
نیکا: برا چی باید پیوند بخوره
ارسلان : ریه هاش عفونت کرده اگه پیوند نخوره ممکنه بمیره(با بغض)
نیکا : خب چرا نمیزاری پیوند بخوره
ارسلان : من از خدامه مگه من میخام مامانم بمیره
پولشو ندارم
نیکا : مگه عمل چقد پول میخاد
ارسلان : ۵۱۰ میلیون(یچیزی از خودم گفتم😂) من ندارم همچین پولی رو که بخام بدم
نیکا : بابات پ چی
nika
نیکا : بابات پ چی
با این حرفم غم خواستی تو چشاش اومد
نیکا : اها ببخشید خدا رحمتشون کنه
ارسلان : نمرده
نیکا : پ چی
ارسلان : امریکاس
نیکا : خو برا چی به بابات نمیگی
ارسلان: .....
ادامه دارد....
پارت ۵
arslwn
نیکا : چیشده
ارسلان : م.م.مامانم حالش بد شده
ببخشید من باید برم بیمارستان
داشتم میرفتم که نیکا گف : وایسا من رانندگی میکنم تو حالت خوب نی
ارسلان : نه خوبم مزاحمت نمیشم
نیکا : نه بابا چه مزاحمتی
ارسلان : نیکا رانندگی کرد رسیدیم بیمارستان رفتم طرف پرستار
ارسلان : ببخشید خانم فاطمه دهقانی رو آوردن اینجا
پرستار : نسبتتون
ارسلان : پسرشم
پرستار: بله اتاق ۲۳۴ هستن
ارسلان : ممنون
رفتم اونجا مامانم بیهوش بود دکترش اومد
ارسلان : چه اتفاقی افتاده
دکتر : باید زودتر پیوند ریه بخورن
ارسلان : بله ممنون
دکتر : خواهش میکنم
ارسلان : رفتم نشستم رو صندلی سرمو بین دستام گرفتم
نیکا: برا چی باید پیوند بخوره
ارسلان : ریه هاش عفونت کرده اگه پیوند نخوره ممکنه بمیره(با بغض)
نیکا : خب چرا نمیزاری پیوند بخوره
ارسلان : من از خدامه مگه من میخام مامانم بمیره
پولشو ندارم
نیکا : مگه عمل چقد پول میخاد
ارسلان : ۵۱۰ میلیون(یچیزی از خودم گفتم😂) من ندارم همچین پولی رو که بخام بدم
نیکا : بابات پ چی
nika
نیکا : بابات پ چی
با این حرفم غم خواستی تو چشاش اومد
نیکا : اها ببخشید خدا رحمتشون کنه
ارسلان : نمرده
نیکا : پ چی
ارسلان : امریکاس
نیکا : خو برا چی به بابات نمیگی
ارسلان: .....
ادامه دارد....
۱.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.