read my ill luck(پارت ۱۴)
پسر اون؟
بیخیال!
بذارین با چاقوم تنها باشممم!
تهیونگ میپرسه:
-بریممم؟
سرمو تکون میدم و آستینشونو میکشم تا بیشتر از این مردم به عقلشون شک نکردن.
دستامو میکنم تو جیبم:
-آپااااا دیروز من همش پیش جونگکوک بودممم!
توی قابلمه فلفل میریزه و میگه:
-تهیونگم باهاتون بود.میخوام با هم تنها باشین!
#پدر_خیرخواه!
بیخیاللل!
جونگکوک با ذوق میاد تو آشپزخونه:
-من حاضرم چیمی!
کاله هودیمو مینداز م رو سرم و با دلخوری دستور میدم:
-بهم نگو چیمی.
آپا جین هشدار میده:
-پارک جی مین!
وقتی بخشای اسممو جدا تلفظ میکنه یعنی اگه ادامه بدم کلکم کنده ست!
پس با چشم غره ای به جونگکوک میرم سمت در و اونم مثل یه آدامس موزی فاسد ته
داشبور یه پراید قدیمی دنبالم میاد.
-چیمی؟
همونطور که در ماشینو باز میکنم،میگم:
-گفتم بهم نگو چیمی.
-جیمین؟
میشینه کنارم و میگه.
استارت میزنم:
-چیه؟
لباشو تر میکنه و بهم زل میزنه:
-آبی آسمونی بهت میاد.
و فاک!
چطور اون،همون آدم دیروزه که شیرموز و بستنیو باهم میخورد؟
به فرمون زل میزنم:
-مرسی ولی خفه شو.
میخنده و دستشو روی رون پام میکشه:
-پاهات...
چشامو میبندمو حرفشو ادامه میدم:
-قشنگن!بیخیال سه بار اینو گفتی!
-میتونم تا ابد بگمش چون واقعیه!
-منم میتونم تا ابد بگم استاد الس زدنی چون واقعیه!
بیخیال!
بذارین با چاقوم تنها باشممم!
تهیونگ میپرسه:
-بریممم؟
سرمو تکون میدم و آستینشونو میکشم تا بیشتر از این مردم به عقلشون شک نکردن.
دستامو میکنم تو جیبم:
-آپااااا دیروز من همش پیش جونگکوک بودممم!
توی قابلمه فلفل میریزه و میگه:
-تهیونگم باهاتون بود.میخوام با هم تنها باشین!
#پدر_خیرخواه!
بیخیاللل!
جونگکوک با ذوق میاد تو آشپزخونه:
-من حاضرم چیمی!
کاله هودیمو مینداز م رو سرم و با دلخوری دستور میدم:
-بهم نگو چیمی.
آپا جین هشدار میده:
-پارک جی مین!
وقتی بخشای اسممو جدا تلفظ میکنه یعنی اگه ادامه بدم کلکم کنده ست!
پس با چشم غره ای به جونگکوک میرم سمت در و اونم مثل یه آدامس موزی فاسد ته
داشبور یه پراید قدیمی دنبالم میاد.
-چیمی؟
همونطور که در ماشینو باز میکنم،میگم:
-گفتم بهم نگو چیمی.
-جیمین؟
میشینه کنارم و میگه.
استارت میزنم:
-چیه؟
لباشو تر میکنه و بهم زل میزنه:
-آبی آسمونی بهت میاد.
و فاک!
چطور اون،همون آدم دیروزه که شیرموز و بستنیو باهم میخورد؟
به فرمون زل میزنم:
-مرسی ولی خفه شو.
میخنده و دستشو روی رون پام میکشه:
-پاهات...
چشامو میبندمو حرفشو ادامه میدم:
-قشنگن!بیخیال سه بار اینو گفتی!
-میتونم تا ابد بگمش چون واقعیه!
-منم میتونم تا ابد بگم استاد الس زدنی چون واقعیه!
۸.۲k
۲۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.