عشق مغرور پارت ۸
من: بای بای من رفتم. اخیشششششششش از دستش خلاص شدم اگه خلاص نمیشدم معلوم نمیشد چی به سرم میومد ولی نه نگران نیستم اصلا چون یه تکواندو کارم مطمئنن از پس اون ته ته جذابه برمیام. هوفففف ساعت ۷ شب بود و کمی درس خوندن و رفتم پایین کمی تنقلات خوردم و تا به ساعت نگا کردم خاک به سرم دیدم ۱۱ شبه . الان فیلمم شروع میشه. رفتم ت اتاقم با کلی تنقلات روی تخت نشستم و فیلم رو گذاشتن قسمت ۸ عشق بی انتها. خیلی فیلم جالبیه و نوشته بود این قسمت مثبته . خیلی خوبه من از سن مثبت رد دادم بابا . به صحنه مثبت رسید و پسره دختره رو رکی تخت پرت کرد و روش خیمه زد و به لباش حمله ور شد. منم داشتم با حسی خیلی خیلی سرد نگا میکردم ولی تو دلم یه عروسییی بوددد که نگم که تو همین لحظه پسره اومد لباس دختره رو جررر بده مامانم در اتاقو باز کرد و گفت از اینا دیگه نمیبینی گفته باشم ا.ت. من: تو ذهنم: یعنی نی یه وقت این بزرگترا نیان سرما و تلویزیون رو خاموش کنن هنگام لحظه حساس . اه به درک . بعدش گفتم باشه مامان و رفت بیرون منم کل تنقلات رو از روی حرص خوردم و رفتم مسواک زدم و گرفتم خوابیدم.
من: نکن بابا.
بابا: پاشو دخترم راننده ت منتظره.
من: باشه اه. رفتم جلو اینه دیدم که قرمز شدم وای چه خوابی دیدم. خواب دیدم تهیونگ میخواد منو ببوسه اه من باید بقیه ی خوابو ببینم . وایسا؟؟من چم شده ؟؟من چرا به فکر اون خوابمممم. وای تو دیونه شدی ا.ت .
پایان پارت ۸
بای بای لایک کنید
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
من: نکن بابا.
بابا: پاشو دخترم راننده ت منتظره.
من: باشه اه. رفتم جلو اینه دیدم که قرمز شدم وای چه خوابی دیدم. خواب دیدم تهیونگ میخواد منو ببوسه اه من باید بقیه ی خوابو ببینم . وایسا؟؟من چم شده ؟؟من چرا به فکر اون خوابمممم. وای تو دیونه شدی ا.ت .
پایان پارت ۸
بای بای لایک کنید
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۷.۶k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.