𝕻𝖆𝖗𝖙 ⁴³
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙⁴³
_ به تو هیچ ربطینداره . دست منو محکم کشید انقدر مچ دستم رو محکم گرفته بود که از درد صورتم تو هم بود + آخ دستم ولم کن . چیزی نمیگفت انداختم تو ماشین سرم خورد به در اما اهمیت نداد سرم درد میکرد پاهامو جمع کردم و شروع کردم گریه کردن _ ساکت ( با داد ) . رسیدیم عمارت پشت سرمون هم شی آه ولیتا اومده بودن تهیونگ خیلی محکم گرفته بود و تند میرفت رفتیم سمت پله ها دستم رو گرفتم به نرده وایساد _ اون لامصب ول کن + چیکارم داری تو دستم رو ول کن از اونجا تا الان دستمو محکم گرفتی سرم هم خورد به در ماشین چی شده _ چی شده ها ( باداد) از خودت بپرس چی شده + اگر بخاطر اونه بزار توضیح بدم _ تو ضیح بدی قبل من تو بغل چن تا بودی ها ( با داد ) × تهیونگ بس کن ( با داد) + دستت درد نکنه پس من شدم هرزه.....باشه اصلا من هرزه پس تو چرا عاشق یه هرزه شدی . دستمو از تو دستش کشیدم در اتاقم رو محکم بستم همینطور گریه میکردم دستی اومد رو شونه هام تو تاریکی معلوم نبود کیه ولی از دستش و نفس کشیدنش فهمیدم کیه + ولم کن من هرزه ام _ هیششش ببخشید اعصابم دست خودم نبود + اون همه چیز بهم گفتی اون همه اینطوری دستم کشیدی ببخشم _ لطفا ببخشید اشتباه کردم + تهیونگگگ چرا ها . دوباره گریه امشدت گرفت تهیونگ من برد سمت بغلش اولش میخواستم تقلا کنم ولی محکم گرفتم تو بغلش موندم تا خوابم برد. فردا صبح زو تخت بودم رفتم بیرون همه بودن غیر از تهیونگ + ته کجاس & نمی دونم این چن روز هم کار نداریم وقتمون آزاده که بخوام بگم برد کار رفته . رفتم اتاق کارش نبود اصلا نبود منتظرش موندم تا شب ساعت ۱۲ شده بود اما نیومده بود چشم هام سنگین شد و رفتم خوابیدم صبح به امید این که باشه بیدار شدم ولی نبود رفتم پیش یکی از بادیگارد ها + تهیونگ کی میره بیرون ٪ ارباب گفتن چیزی نگیم + اوکی.......دو روز گذشته هنوز ندیدمش امروز تو هال بودم که صدای در اومد به در نگاه کردم تهیونگ بود توی دستش به دستی بود از پشتش اومد بیرون سانا بود همه با تعجب بهشون نگاه کردیم = تهیونگ عشقم بهشون نگفتی _ آه نه عزیزم ¥ چییییی ( با داد ) = خب ما به هم برگشتیم £ ا/ت پس چی + اوه پس مبارکه آه خب من میرم تو اتاقم _ راستی وسایل هات رو جمع کن از اینجا میری + باشه ( از اون لبخند فیک که خودمون داریم میزنه ).....
اینم از این پارت بدون شرط من کرم دارم اوکی گایز 😂🤌🏻 میخواید با دمپایی بزنینم دلی تهیونگ رو دیگه به ا/ت بر نمیگردونم 😂😌🩴
_ به تو هیچ ربطینداره . دست منو محکم کشید انقدر مچ دستم رو محکم گرفته بود که از درد صورتم تو هم بود + آخ دستم ولم کن . چیزی نمیگفت انداختم تو ماشین سرم خورد به در اما اهمیت نداد سرم درد میکرد پاهامو جمع کردم و شروع کردم گریه کردن _ ساکت ( با داد ) . رسیدیم عمارت پشت سرمون هم شی آه ولیتا اومده بودن تهیونگ خیلی محکم گرفته بود و تند میرفت رفتیم سمت پله ها دستم رو گرفتم به نرده وایساد _ اون لامصب ول کن + چیکارم داری تو دستم رو ول کن از اونجا تا الان دستمو محکم گرفتی سرم هم خورد به در ماشین چی شده _ چی شده ها ( باداد) از خودت بپرس چی شده + اگر بخاطر اونه بزار توضیح بدم _ تو ضیح بدی قبل من تو بغل چن تا بودی ها ( با داد ) × تهیونگ بس کن ( با داد) + دستت درد نکنه پس من شدم هرزه.....باشه اصلا من هرزه پس تو چرا عاشق یه هرزه شدی . دستمو از تو دستش کشیدم در اتاقم رو محکم بستم همینطور گریه میکردم دستی اومد رو شونه هام تو تاریکی معلوم نبود کیه ولی از دستش و نفس کشیدنش فهمیدم کیه + ولم کن من هرزه ام _ هیششش ببخشید اعصابم دست خودم نبود + اون همه چیز بهم گفتی اون همه اینطوری دستم کشیدی ببخشم _ لطفا ببخشید اشتباه کردم + تهیونگگگ چرا ها . دوباره گریه امشدت گرفت تهیونگ من برد سمت بغلش اولش میخواستم تقلا کنم ولی محکم گرفتم تو بغلش موندم تا خوابم برد. فردا صبح زو تخت بودم رفتم بیرون همه بودن غیر از تهیونگ + ته کجاس & نمی دونم این چن روز هم کار نداریم وقتمون آزاده که بخوام بگم برد کار رفته . رفتم اتاق کارش نبود اصلا نبود منتظرش موندم تا شب ساعت ۱۲ شده بود اما نیومده بود چشم هام سنگین شد و رفتم خوابیدم صبح به امید این که باشه بیدار شدم ولی نبود رفتم پیش یکی از بادیگارد ها + تهیونگ کی میره بیرون ٪ ارباب گفتن چیزی نگیم + اوکی.......دو روز گذشته هنوز ندیدمش امروز تو هال بودم که صدای در اومد به در نگاه کردم تهیونگ بود توی دستش به دستی بود از پشتش اومد بیرون سانا بود همه با تعجب بهشون نگاه کردیم = تهیونگ عشقم بهشون نگفتی _ آه نه عزیزم ¥ چییییی ( با داد ) = خب ما به هم برگشتیم £ ا/ت پس چی + اوه پس مبارکه آه خب من میرم تو اتاقم _ راستی وسایل هات رو جمع کن از اینجا میری + باشه ( از اون لبخند فیک که خودمون داریم میزنه ).....
اینم از این پارت بدون شرط من کرم دارم اوکی گایز 😂🤌🏻 میخواید با دمپایی بزنینم دلی تهیونگ رو دیگه به ا/ت بر نمیگردونم 😂😌🩴
۷۸.۹k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.