part37(ادامه)

#part37(ادامه)
ترنم-فردا قرارا برم ایران
با امیر دوست تبسم(همون مدیر عامل شرک)
هماهنگ کرده بودم برام بیلط جور کنه
تبسم چیزی نمیدونه دلم میخواد سوپرایز بشه
زیپ چمدونم وبستم یبار دیگه وسایلی که نیاز داشتم مرور کردم لیست وچک کردم همچیو برداشته بودم
برای فرودگاهم یه لباس جدا کردم
خیلی دلم برا خواهر یکی دونم تنگ شده بود خیلی ذوق داشتم
گشنم بود یچی سفارش دادم اوردن بد به تبسم زنگ زدم چندبار زنگ زدم جواب نداد لابد کاری دارع ....
--------------------------------------------------------------------------------------------------
امیر- حالم گرفته بود رفتم پیش یکی از دوستام
مهرداد(دوست امیر)-سلام داداش
چطوری؟!
امیر-مرداد نپرس ازحالم که افتضاحم
مهرداد-چیشده؟
امیر-تبسم
مرداد-تبسم چی بگو دیگه
امیر-خودکشی کرد
نتونستم جلو اشکام وبگیرم
مهرداد-حالش الان چطورع
امیر-تموم کرده دیرشده مهرداد دیر شده بود
مهرداد-توازکجا فهمیددی
امیر-تموم ماجرارو براش تعریف کردم .....
-------------------------------------------------------------------------------------------------