پدرخوانده Part:28
تا حالا ادمینی به این گلی دیدین؟؟
ویو ا.ت
که یهوو لبخندش محو شد و اومد نزدیک و با دیدن هان عصبانی شده بود
میدونستم،بدبخت شدم
ا.ت: عاا بابا اومدی بیا بریم
کوک:مگه نگفته بودی با یونا میایی هاننن*یکم بلند
ا.ت: خب با اون اومدم بعد هان رو دیدیم
کوک:اِ باشه پس یه *مشت کوبید تو دهنه هان* هان بدبخت😔
ویو کوک
مچ دست ا.ت رو محکم گرفتم و بردمش تو ماشین اونقدر عصبانی بودم که قابل توصیف نبود وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و در عمارت رو به تندی باز کردم که جیهوپ هیونگ خواست حرف بزنه که همه با داد من ساکت شدن
کوک: مگه نگفته بودی با یونا میری بیرون هانننن*داد شدید*
ا.ت: خب با اون بودم وقتی رفتیم شهربازی هان رو دیدیم*اروم*
کوک:انقدر به من دروغ نگو ا.ت*داد*
ویو ا.ت
خواستم حرف بزنم که با سوزشی که گونم خس کرد خفه شدم الان اون به من سیلی زد*بغض*
موچی: کوک...
ویو کوک
بعد از سیلی که به ا.ت زدم تازه داشتم سر عقل میاومدم جیمین تا خواست یه حرفی بزنه یهو ا.ت شروع کرد به حرف زدن اون...
ا.ت: اره... اره از همون اولشم میدونستم اینجوری میشه من و یونا و هان باهم رفتیم بیرون و کلی هم خوشگذروندیم توام نمیتونی هیچ غلطی بکنی چون تو پدر واقعی من نیستی و فقط داری تظاهر میکنی که پدرمی
تو هیچ نسبتی با من نداریی فهمیدی پس نمیتونی برای من تعیین تکلیف کنی که باید چیکار کنم چیکار نکنم با پسرا دوست شم یا نه فهمیدیی*داد شدید* رفت اتاقش
ویو کوک
اون... اون ا.ت نبود انگار کلا یه ادم دیگه بود رنگ چشماش تغییر کرده بود قرمز شده بودن باورم نمیشه این رفتار ا.ت باشه
تهته: یا خداا کوک چیشده چرا اینجوری میکنید شما ها
کوک: نشستم همهی ماجرا رو براشون تعریف کردم و که شروع کردن به حرف زدن
نامی: تو اول باید دلیل کارش رو میپرسیدی نباید اینجوری دعواش میکردیی
هوپی: راست میگه ممکنه الان خیلی نارحت باشه که پیش ما دعواش کردی پاشو برو پیشش و باهاش حرف بزن
کوک:هیونگ اخه الانن
جین: پس کی؟؟
تهته:هیونگ راست میگه الان نمیشه فردا صبح با هاش حرف بزن
کوک: باشه
ادمین: خلاصه اعضا کوک رو دلداری دادن و رفتن و کوک هم از کاش پشیمونه و میخوابه و میخواد فردا صبح باهاش حرف بزنه
صبح کوک
با زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم و دیدم پدرم داره زنگ میزنه
کوک:الو*خوابالو*
پ.کوک:کوک زود باش بیا اینجا کاره واجبی زودد
کوک: باشه...
اینم از پارت۲۸ امید وارم خوشتون بیاد
و حمایت کنید باشه
شرطای هر دو پارت رو زود برسونید تا زودتر اون دوپارت فیک رو هم بزارم و تمومش کنمم
💫💫
لایک:۱۷
کامنت: نمیخواد
حمایت؟؟
ویو ا.ت
که یهوو لبخندش محو شد و اومد نزدیک و با دیدن هان عصبانی شده بود
میدونستم،بدبخت شدم
ا.ت: عاا بابا اومدی بیا بریم
کوک:مگه نگفته بودی با یونا میایی هاننن*یکم بلند
ا.ت: خب با اون اومدم بعد هان رو دیدیم
کوک:اِ باشه پس یه *مشت کوبید تو دهنه هان* هان بدبخت😔
ویو کوک
مچ دست ا.ت رو محکم گرفتم و بردمش تو ماشین اونقدر عصبانی بودم که قابل توصیف نبود وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و در عمارت رو به تندی باز کردم که جیهوپ هیونگ خواست حرف بزنه که همه با داد من ساکت شدن
کوک: مگه نگفته بودی با یونا میری بیرون هانننن*داد شدید*
ا.ت: خب با اون بودم وقتی رفتیم شهربازی هان رو دیدیم*اروم*
کوک:انقدر به من دروغ نگو ا.ت*داد*
ویو ا.ت
خواستم حرف بزنم که با سوزشی که گونم خس کرد خفه شدم الان اون به من سیلی زد*بغض*
موچی: کوک...
ویو کوک
بعد از سیلی که به ا.ت زدم تازه داشتم سر عقل میاومدم جیمین تا خواست یه حرفی بزنه یهو ا.ت شروع کرد به حرف زدن اون...
ا.ت: اره... اره از همون اولشم میدونستم اینجوری میشه من و یونا و هان باهم رفتیم بیرون و کلی هم خوشگذروندیم توام نمیتونی هیچ غلطی بکنی چون تو پدر واقعی من نیستی و فقط داری تظاهر میکنی که پدرمی
تو هیچ نسبتی با من نداریی فهمیدی پس نمیتونی برای من تعیین تکلیف کنی که باید چیکار کنم چیکار نکنم با پسرا دوست شم یا نه فهمیدیی*داد شدید* رفت اتاقش
ویو کوک
اون... اون ا.ت نبود انگار کلا یه ادم دیگه بود رنگ چشماش تغییر کرده بود قرمز شده بودن باورم نمیشه این رفتار ا.ت باشه
تهته: یا خداا کوک چیشده چرا اینجوری میکنید شما ها
کوک: نشستم همهی ماجرا رو براشون تعریف کردم و که شروع کردن به حرف زدن
نامی: تو اول باید دلیل کارش رو میپرسیدی نباید اینجوری دعواش میکردیی
هوپی: راست میگه ممکنه الان خیلی نارحت باشه که پیش ما دعواش کردی پاشو برو پیشش و باهاش حرف بزن
کوک:هیونگ اخه الانن
جین: پس کی؟؟
تهته:هیونگ راست میگه الان نمیشه فردا صبح با هاش حرف بزن
کوک: باشه
ادمین: خلاصه اعضا کوک رو دلداری دادن و رفتن و کوک هم از کاش پشیمونه و میخوابه و میخواد فردا صبح باهاش حرف بزنه
صبح کوک
با زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم و دیدم پدرم داره زنگ میزنه
کوک:الو*خوابالو*
پ.کوک:کوک زود باش بیا اینجا کاره واجبی زودد
کوک: باشه...
اینم از پارت۲۸ امید وارم خوشتون بیاد
و حمایت کنید باشه
شرطای هر دو پارت رو زود برسونید تا زودتر اون دوپارت فیک رو هم بزارم و تمومش کنمم
💫💫
لایک:۱۷
کامنت: نمیخواد
حمایت؟؟
۹.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.