جام خونین
جام خونین
پارت ۳
هانا نگاهی به اون جوجه که زیر لحاف پنهان شده بود نگاه کرد نزدیکش شد و .......یهو از پاش گرفت و کشیدش البته نارا آمادگی این حرکت رو داشت لبه تخت رو گرفت
+ ولم کننننن
& تو از جات بیا بیرون ولت میکنممممم
+ نمیخواممممممم
& عه نمیخوای ؟ نشونت میدم
+ اخخخ ایییی اخه تو چجور منیجری هستی
& من وحشیم تو قرار دادم گفته بودمممم
+ اییییی ولم کننننن پلنگ وحشی
& نه تو خوبی کوالا
........
رستوران هتل *
دختر بعد کلی دعوا با دوستش شکست خورد و از تخت جدا شده بود الان داشت صبحونه میخورد البته اگه عکس گرفتن دیگران رو در نظر نگیریم یا صحبت کردن دوسشت با گوشی رو نفس کلافه ای کشید آبمیوه توت فرنگی رو برداشت و کمی ازش رو نوشید و زل زد به هانا که داشت دقیق با شخصی حرف میزد
& نه ما حتما همون ویلا رو میخوایم یا به زبون شما همون کاخ مجلل .....بله.....بله ......نه نه نگران پول نباشین همش پرداخت میشه بله ؟ اهان برای دو هفته با وسایل داخلش میخوایم
دختر با دقت به حرف های دوستش که از ۴ سالگی باهم دوستن گوش میداد و تیکه دیگه ای از نونش که با نوتلا مخلوط شده رو به دهنش نزدیک کرد و گاز زو تا از اون مزه بهشتی لذت ببره هانا کلافه گوشیرو قط کرد
+ چیشد؟
& لغو شد
+ چی ؟
& ویلاهه
+ اها ..... چیییی نهههههه
& هیسسس یکی دیگه پیدا میکنیم
+ نع من همونو میخوام
& نمیشه طرف میگه به بچه سالا نمیده
+ عه یعنی چی؟
& یعنی به ما نمیده میترسه وسایلش رو نابود کنیم
+ مگه هالکیم؟
هانا نگاهی به سر تا پای نارا انداخت
& تا جایی که لباس سبزت نشون میده هستی
دختر نیشگونی از هانا گرفت
+ نه تو خوبی زنبور عسل ایش
هانا خندید و شروع به خوردن کرد .....
شهر بازی *
+ یوهوووووو
..................
ببخشید دیگه کم بود امید وارم لذت ببرید و منتظر اتفاقات خوب و بد باشین و با شروعش قضاوتش نکنین ممنون که حمایت میکنین و با لایک بهم انرژی میدین
پارت ۳
هانا نگاهی به اون جوجه که زیر لحاف پنهان شده بود نگاه کرد نزدیکش شد و .......یهو از پاش گرفت و کشیدش البته نارا آمادگی این حرکت رو داشت لبه تخت رو گرفت
+ ولم کننننن
& تو از جات بیا بیرون ولت میکنممممم
+ نمیخواممممممم
& عه نمیخوای ؟ نشونت میدم
+ اخخخ ایییی اخه تو چجور منیجری هستی
& من وحشیم تو قرار دادم گفته بودمممم
+ اییییی ولم کننننن پلنگ وحشی
& نه تو خوبی کوالا
........
رستوران هتل *
دختر بعد کلی دعوا با دوستش شکست خورد و از تخت جدا شده بود الان داشت صبحونه میخورد البته اگه عکس گرفتن دیگران رو در نظر نگیریم یا صحبت کردن دوسشت با گوشی رو نفس کلافه ای کشید آبمیوه توت فرنگی رو برداشت و کمی ازش رو نوشید و زل زد به هانا که داشت دقیق با شخصی حرف میزد
& نه ما حتما همون ویلا رو میخوایم یا به زبون شما همون کاخ مجلل .....بله.....بله ......نه نه نگران پول نباشین همش پرداخت میشه بله ؟ اهان برای دو هفته با وسایل داخلش میخوایم
دختر با دقت به حرف های دوستش که از ۴ سالگی باهم دوستن گوش میداد و تیکه دیگه ای از نونش که با نوتلا مخلوط شده رو به دهنش نزدیک کرد و گاز زو تا از اون مزه بهشتی لذت ببره هانا کلافه گوشیرو قط کرد
+ چیشد؟
& لغو شد
+ چی ؟
& ویلاهه
+ اها ..... چیییی نهههههه
& هیسسس یکی دیگه پیدا میکنیم
+ نع من همونو میخوام
& نمیشه طرف میگه به بچه سالا نمیده
+ عه یعنی چی؟
& یعنی به ما نمیده میترسه وسایلش رو نابود کنیم
+ مگه هالکیم؟
هانا نگاهی به سر تا پای نارا انداخت
& تا جایی که لباس سبزت نشون میده هستی
دختر نیشگونی از هانا گرفت
+ نه تو خوبی زنبور عسل ایش
هانا خندید و شروع به خوردن کرد .....
شهر بازی *
+ یوهوووووو
..................
ببخشید دیگه کم بود امید وارم لذت ببرید و منتظر اتفاقات خوب و بد باشین و با شروعش قضاوتش نکنین ممنون که حمایت میکنین و با لایک بهم انرژی میدین
۷.۲k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.