وقتی دوست پسر سابقت بود 7...
ویو ا.ت
جیمین بعد یه بوسه کوتاه از روم بلند شد
خدایی داشتم زیرش خفه میشدم وای اینکه
یعنی چی خب چطوری اون رو دوست ندارم
+: جیمین
_: هوم؟
+: تو آخه یعنی چی جولیا رو دوست نداری
_: خوب بزار بگم برات وقتی از جنگل برگشتیم
من جولیا رو گذاشتم خونه و وقتی برگشتم پیشش
دیدم که....
ویو جیمین
رسیدن خونه جولیا رو گذاشتم خونه و رفتم
یه چیزی بخرم اما به جولیا نگفتم که برمیگردم
خواستم سوپرایزش کنم وقتی برگشتم خونه
تمام وسایلا از دستم افتاد صدایه اه و ناله کل خونه
رو گرفته بود رفتم سمت اتاقش و در رو باز کردم
وقتی اون صحنه رو دیدم فهمیدم وقتی ا.ت منو با جولیا
دیده چقدر ناراحت شده
_: ه.رزه ی عوضی (داد)
^: ددی برات توضیح می دم
_: هه چیو می خوای توضیح بدی می خوای
خیانت کردنتو توضیح بدی
^: چی؟ نه خواهش می کنم
_: هه چه بهتر منم می خواستم بهت بگم
که با ا.ت رابطه داشتم و الانم دارم
^: اون ه.رزه...
_: لقب خودتو به اون نده (داد)
و اینکه خداحافظ
^: د ددی (گریه)
ویو ا.ت
وقتی کل ماجرا رو تعریف کرد بغض کرد
او نه حالا چیکار کنم چجوری آرومش کنم
+: هی آروم باش اون لیاقت تو رو نداره
_: مگه من گفتم برای اون گریه می کنم (گریه)
+: چی؟
کمرمو گرفت و خودشو بهم نزدیک کرد و سرشو
رویه شکمم گذاشت
_: من اون روزی که تو رفتی قلبم شکست و حتی
اون نامه ای که گذاشتی نامه: « جیمین من خیلی دوست
دارم ولی باید بهم میگفتی من الان رفتم یه کشور دیگه
و شاید دیگه نتونم ببینمت خیلی دوست دارم از طرف ا.ت»
+: اوه الان که داری منو میبینی
_: خوب ولی تو باید دوست دخترم بشی
+: وات دا ف...
_: نمیشی (بغض آدم کش)
+: مگه میشه درخواست تورو رد کرد
_: واقعا (ذوق)
+: معلومه
_: یسسسسسسس یوهووووو (ذوق زده)
+: آروم حالا بیا بریم بخوابیم
_: راستی جین برای مسافرت رفته آمریکا
+: یونا هم همین طور
+_: نکنه!
+: تو اول زنگ بزن
_: اوکی
(_: الو
×: الو سلام..
_: هیونگ تو پیش یونا چی کار می کنی؟
×: وا..ت
_: من و ا.ت داریم میبینیمتون دارین
چه غلطی می کنین
×: کجایین اومدین آمریکا!
_: اونش مهم نیست دارین چه غلطی می کنین
×: برگشتم برات توضیح میدم الان حوصله ندارم فعلا
_: چ...)
_: شنیدی؟
+: گاو معلومه شنیدم رویه بلند گو بود ولی
_: وایسا برگردم
+: یونا میکشمت
_: دقیقاً منم همین کارو با جین می کنم
ویو ا.ت
یعنی واقعا پیش هم بودن فقط بزار یونا
برگرده میکشمش منو جیمینم پاشدیم رفتیم
خوابیدیم که از پشت بغلم کرد و منم برگشتم
و بغلش کردم
😁
جیمین بعد یه بوسه کوتاه از روم بلند شد
خدایی داشتم زیرش خفه میشدم وای اینکه
یعنی چی خب چطوری اون رو دوست ندارم
+: جیمین
_: هوم؟
+: تو آخه یعنی چی جولیا رو دوست نداری
_: خوب بزار بگم برات وقتی از جنگل برگشتیم
من جولیا رو گذاشتم خونه و وقتی برگشتم پیشش
دیدم که....
ویو جیمین
رسیدن خونه جولیا رو گذاشتم خونه و رفتم
یه چیزی بخرم اما به جولیا نگفتم که برمیگردم
خواستم سوپرایزش کنم وقتی برگشتم خونه
تمام وسایلا از دستم افتاد صدایه اه و ناله کل خونه
رو گرفته بود رفتم سمت اتاقش و در رو باز کردم
وقتی اون صحنه رو دیدم فهمیدم وقتی ا.ت منو با جولیا
دیده چقدر ناراحت شده
_: ه.رزه ی عوضی (داد)
^: ددی برات توضیح می دم
_: هه چیو می خوای توضیح بدی می خوای
خیانت کردنتو توضیح بدی
^: چی؟ نه خواهش می کنم
_: هه چه بهتر منم می خواستم بهت بگم
که با ا.ت رابطه داشتم و الانم دارم
^: اون ه.رزه...
_: لقب خودتو به اون نده (داد)
و اینکه خداحافظ
^: د ددی (گریه)
ویو ا.ت
وقتی کل ماجرا رو تعریف کرد بغض کرد
او نه حالا چیکار کنم چجوری آرومش کنم
+: هی آروم باش اون لیاقت تو رو نداره
_: مگه من گفتم برای اون گریه می کنم (گریه)
+: چی؟
کمرمو گرفت و خودشو بهم نزدیک کرد و سرشو
رویه شکمم گذاشت
_: من اون روزی که تو رفتی قلبم شکست و حتی
اون نامه ای که گذاشتی نامه: « جیمین من خیلی دوست
دارم ولی باید بهم میگفتی من الان رفتم یه کشور دیگه
و شاید دیگه نتونم ببینمت خیلی دوست دارم از طرف ا.ت»
+: اوه الان که داری منو میبینی
_: خوب ولی تو باید دوست دخترم بشی
+: وات دا ف...
_: نمیشی (بغض آدم کش)
+: مگه میشه درخواست تورو رد کرد
_: واقعا (ذوق)
+: معلومه
_: یسسسسسسس یوهووووو (ذوق زده)
+: آروم حالا بیا بریم بخوابیم
_: راستی جین برای مسافرت رفته آمریکا
+: یونا هم همین طور
+_: نکنه!
+: تو اول زنگ بزن
_: اوکی
(_: الو
×: الو سلام..
_: هیونگ تو پیش یونا چی کار می کنی؟
×: وا..ت
_: من و ا.ت داریم میبینیمتون دارین
چه غلطی می کنین
×: کجایین اومدین آمریکا!
_: اونش مهم نیست دارین چه غلطی می کنین
×: برگشتم برات توضیح میدم الان حوصله ندارم فعلا
_: چ...)
_: شنیدی؟
+: گاو معلومه شنیدم رویه بلند گو بود ولی
_: وایسا برگردم
+: یونا میکشمت
_: دقیقاً منم همین کارو با جین می کنم
ویو ا.ت
یعنی واقعا پیش هم بودن فقط بزار یونا
برگرده میکشمش منو جیمینم پاشدیم رفتیم
خوابیدیم که از پشت بغلم کرد و منم برگشتم
و بغلش کردم
😁
۱۷.۱k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.