پارت ۱
فیک از تهیونگ
(وقتی فقط یه خیابونی بودی)
علامت ها و شخصیت ها:
تهیونگ+
ات_
هانا&
مین یونگی~
جیمین^
لونا٪
مینسو•
جونکوک×
خب خب تهیونگ و ات و مینسو و لونا با هم دوستن یعنی دوست که نه خواهرن از وقتی که اومدن پیش هم خ.اهر هم شدن و تهیونگ و جیمین و جونکوک هم با هم داداشن یعنی دوست بودن ولی از بچگی هوای همو داشتن و با هم داداش شدن و هانا و مین یونگی با هم ازدواج کردن و مین یونگی این بچه ها رو اینجوری آواره کرده و آورده تو این اشغال دونی و ازشون کار میکشه مین یونگی آدم بدیه و پیر شده خیلی زیاد اما هنوز خلاف میکنه به جرم آدم ربایی و کار کشیدن از بچه ها (بچه ها یونگی خودمون نیستاااا)
علامتا یادتون نره بچه ها
سلام من کیم ات هستم ۲۲سالمه بچه که بودم مامان بابامو از دست دادم بابام خیلی پولدار بود ولی بعد اینکه مرد عموم تمام پولشو بالا کشید و منو از خونه پرت کرد بیرون یعنی منو پرت نکردن بیرون خودم از اونجا فرار کردم و از خونه زدم بیرون ولی یه مردی منو دزدید و برد خونش و از بچگی اونجا زندگی میکنم و زندگی خیلی اقتضایی داریم اون مرده کلی بچه های یتیم و بی سر پرست مث منو آورده پیش خودش و ازمون کار میکشه و ما تو خیابونا کار میکنیم و میدیم بهش اونم فقط شیکم ما رو سیر میکنه هر کی اومد پیشش دیگه راه برگشت نداره این شانس ما هست دیگه بابام اینقدر پولدار باشه ولی خودم تو خیابونا گدایی کنم هق البته با هر پسری که اینجا هست رفیق شدیم و از همون اول شدن داداشم یه پسر خوشگل و خوشتیپ اینجا هست که همیشه بهم کمک میکنه و خیلی هوامو داره اسمش تهیونگه ما با هم خیلی صمیمی هستیم...
سلام من کیم تهیونگ هستم 25سالمه نصف عمرم تو این اشغال دونی خراب شده گذشت البته الان چند روزه دارم نقشه میریزم که از اینجا فرار کنم و برم چون دارم یه مافیای قوی میشم و از اینجا میرم دست ات رو هم با خودم میگیرم و میبرم نمیزارم اینجا بمونه البته اگه از دست این عوضی در بیایم که فرار میکنیم من مطمئنم این دیگه پیر شده و زورش به ما نمیرسه هیچ غلطی نمیتونه بکنه چون دوستش دارم
(وقتی فقط یه خیابونی بودی)
علامت ها و شخصیت ها:
تهیونگ+
ات_
هانا&
مین یونگی~
جیمین^
لونا٪
مینسو•
جونکوک×
خب خب تهیونگ و ات و مینسو و لونا با هم دوستن یعنی دوست که نه خواهرن از وقتی که اومدن پیش هم خ.اهر هم شدن و تهیونگ و جیمین و جونکوک هم با هم داداشن یعنی دوست بودن ولی از بچگی هوای همو داشتن و با هم داداش شدن و هانا و مین یونگی با هم ازدواج کردن و مین یونگی این بچه ها رو اینجوری آواره کرده و آورده تو این اشغال دونی و ازشون کار میکشه مین یونگی آدم بدیه و پیر شده خیلی زیاد اما هنوز خلاف میکنه به جرم آدم ربایی و کار کشیدن از بچه ها (بچه ها یونگی خودمون نیستاااا)
علامتا یادتون نره بچه ها
سلام من کیم ات هستم ۲۲سالمه بچه که بودم مامان بابامو از دست دادم بابام خیلی پولدار بود ولی بعد اینکه مرد عموم تمام پولشو بالا کشید و منو از خونه پرت کرد بیرون یعنی منو پرت نکردن بیرون خودم از اونجا فرار کردم و از خونه زدم بیرون ولی یه مردی منو دزدید و برد خونش و از بچگی اونجا زندگی میکنم و زندگی خیلی اقتضایی داریم اون مرده کلی بچه های یتیم و بی سر پرست مث منو آورده پیش خودش و ازمون کار میکشه و ما تو خیابونا کار میکنیم و میدیم بهش اونم فقط شیکم ما رو سیر میکنه هر کی اومد پیشش دیگه راه برگشت نداره این شانس ما هست دیگه بابام اینقدر پولدار باشه ولی خودم تو خیابونا گدایی کنم هق البته با هر پسری که اینجا هست رفیق شدیم و از همون اول شدن داداشم یه پسر خوشگل و خوشتیپ اینجا هست که همیشه بهم کمک میکنه و خیلی هوامو داره اسمش تهیونگه ما با هم خیلی صمیمی هستیم...
سلام من کیم تهیونگ هستم 25سالمه نصف عمرم تو این اشغال دونی خراب شده گذشت البته الان چند روزه دارم نقشه میریزم که از اینجا فرار کنم و برم چون دارم یه مافیای قوی میشم و از اینجا میرم دست ات رو هم با خودم میگیرم و میبرم نمیزارم اینجا بمونه البته اگه از دست این عوضی در بیایم که فرار میکنیم من مطمئنم این دیگه پیر شده و زورش به ما نمیرسه هیچ غلطی نمیتونه بکنه چون دوستش دارم
۹۸.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.