رمان مافیای من فصل ۳ فراموش شده پارت ۴
____________
ویو ا/ت
در مغازه باز شد و مکس اومد
ا/ت: مکسسسس خبر خوشششش
مکس: چیشده؟
جین: این کیه؟
مکس : تو کی هستی
ا/ت: میگم خوب جین این وقتی من تصادف کردم همیشه مراقبم بود و به لطف ایشون بیشتر خاطراتم برگشت ولی بعضی هاشون مبهم بود و مکس ایشونم یکی از اعضای خانواده امه
مکس: دیدی گفتم
ا/ت: ارههه *همو بغل کردن*
مکس: لی مکس هستم
جین: کیم سوک جین
مکس و جین: خوشبختم
جین: از اینکه هواستون به ا/ت بود ممنونم ولی باید بریم کلی خاطره داره که باید براش یادآوری بشه
مکس: درسته
ا/ت:مکسی جونم
مکس: جان؟
ا/ت: میتونم بعدا هم ببینمت؟
مکس: چرا که نه
ا/ت: بابت همه چی ازت ممنونم تو نبودی من چیکار میکردم؟*بغض*
مکس: من کاری نکردم ولی دیدی گفتم یکی رو حتما داری که براش مهمی
ا/ت: اره*لبخند*
ویو ادمین
خوببب خلاصه میگم
ا/ت رفت خونه ی مکس و لباس و وسایلش رو جمع کرد با جین رفتن عمارت
یونا: ا/تتتتت*بغلش کرد ولی دید اون بغلش نکرد ازش جدا شد* ا/ت چیشده؟
جین😐
یونا: اها یادم رفت فراموشی گرفتی من یونام یادته؟
*دوباره همون اتفاق ها*
یونا: دلم برات یذره شده بود
ا/ت: منممم ولی باید برای ۱۱ نفر دیگه هم اینجوری بشم خیلی بده
جین: همه رو یه جا جمع میکنم یه دفعه ای بشه بعد امشب حسابی استراحت کن فردا
ا/ت: اره اره شب بخیر خیلی دوستون دارم♥️
*پرش زمانی به فردا صبح*
ویو ا/ت
در مغازه باز شد و مکس اومد
ا/ت: مکسسسس خبر خوشششش
مکس: چیشده؟
جین: این کیه؟
مکس : تو کی هستی
ا/ت: میگم خوب جین این وقتی من تصادف کردم همیشه مراقبم بود و به لطف ایشون بیشتر خاطراتم برگشت ولی بعضی هاشون مبهم بود و مکس ایشونم یکی از اعضای خانواده امه
مکس: دیدی گفتم
ا/ت: ارههه *همو بغل کردن*
مکس: لی مکس هستم
جین: کیم سوک جین
مکس و جین: خوشبختم
جین: از اینکه هواستون به ا/ت بود ممنونم ولی باید بریم کلی خاطره داره که باید براش یادآوری بشه
مکس: درسته
ا/ت:مکسی جونم
مکس: جان؟
ا/ت: میتونم بعدا هم ببینمت؟
مکس: چرا که نه
ا/ت: بابت همه چی ازت ممنونم تو نبودی من چیکار میکردم؟*بغض*
مکس: من کاری نکردم ولی دیدی گفتم یکی رو حتما داری که براش مهمی
ا/ت: اره*لبخند*
ویو ادمین
خوببب خلاصه میگم
ا/ت رفت خونه ی مکس و لباس و وسایلش رو جمع کرد با جین رفتن عمارت
یونا: ا/تتتتت*بغلش کرد ولی دید اون بغلش نکرد ازش جدا شد* ا/ت چیشده؟
جین😐
یونا: اها یادم رفت فراموشی گرفتی من یونام یادته؟
*دوباره همون اتفاق ها*
یونا: دلم برات یذره شده بود
ا/ت: منممم ولی باید برای ۱۱ نفر دیگه هم اینجوری بشم خیلی بده
جین: همه رو یه جا جمع میکنم یه دفعه ای بشه بعد امشب حسابی استراحت کن فردا
ا/ت: اره اره شب بخیر خیلی دوستون دارم♥️
*پرش زمانی به فردا صبح*
۹.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.