منو یادت میاد؟p18(آخر)
ویو جی ووک:مطمئنم ایجا پیداش میشه باید بیاد حتما از غلطی که کرده پشیمونه
یونا:جی ووک تو ماشین منتظر نشسته بود هر روز این کارش بود حدود دو متر با قبر ونوس فاصله داشتم
که یهو یه پسری اومد جلوم گفت قبر ونوس کجاست
یونا:ری..ریوک تو انجا چی کار می کنی حالا که مرده یادت افتاده ونوسیم هست
هنوز حرفمو نزده بودم که جی ووک از پشت اومد یه مشت خوابوند تو صورتش و روش اسلحه کشید
یونا:چیکار می کنی(با جیغ)
جی ووک:(خطاب به ریوک)از وقتی صدای تیر خورد تو گوشم منتظر این لحظم میخوام همونجوری که درد کشید درد بکشی
میخوام وقتی داری وصیت می کنی گوشمو بیارم جلو دهنت بگم چی نمیشنوم بلندتر بگو
ریوک:من همه چیمو باختم دیگه ترسی ندارم ولی تو چی این همه آدم دارن نگات می کنن نمی ترسی بگیرنت؟
جی ووک:منو از پلیس میترسونی؟من همین دیروز کل زندگیمو کردم زیر خاک فقط باید جون دادنتو ببینم تا برای لحظه ای که داشت تو دستم جون می داد دلم خنک شه(اینو گفت و شلیک کرد)
____________________________________________________________
تموم شد از همه کسایی که رمانمو خوندن ممنونم:)
#رمان
bts
یونا:جی ووک تو ماشین منتظر نشسته بود هر روز این کارش بود حدود دو متر با قبر ونوس فاصله داشتم
که یهو یه پسری اومد جلوم گفت قبر ونوس کجاست
یونا:ری..ریوک تو انجا چی کار می کنی حالا که مرده یادت افتاده ونوسیم هست
هنوز حرفمو نزده بودم که جی ووک از پشت اومد یه مشت خوابوند تو صورتش و روش اسلحه کشید
یونا:چیکار می کنی(با جیغ)
جی ووک:(خطاب به ریوک)از وقتی صدای تیر خورد تو گوشم منتظر این لحظم میخوام همونجوری که درد کشید درد بکشی
میخوام وقتی داری وصیت می کنی گوشمو بیارم جلو دهنت بگم چی نمیشنوم بلندتر بگو
ریوک:من همه چیمو باختم دیگه ترسی ندارم ولی تو چی این همه آدم دارن نگات می کنن نمی ترسی بگیرنت؟
جی ووک:منو از پلیس میترسونی؟من همین دیروز کل زندگیمو کردم زیر خاک فقط باید جون دادنتو ببینم تا برای لحظه ای که داشت تو دستم جون می داد دلم خنک شه(اینو گفت و شلیک کرد)
____________________________________________________________
تموم شد از همه کسایی که رمانمو خوندن ممنونم:)
#رمان
bts
۱.۹k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.