اینو ب مناسبت نزدیک ۲۰۰تاییمون میزارممممممممم
لایک+کامنت=پارت بعددد
#هرزه_خانه_ارباب 2
part: 1
(ویو ات) فلش بک
صبح پاشدم مث همیشه جیمین شی با اون وزنش رو بدنم بود من موندم چرا از دست این پسر هنوز زنده ام 🔪🗿 عایش...
تو اشپز خونه هیچکس نبود اصن کلا تا اون ساعت ن جیمین ن اون زنیکه عنت. ر ن اجوما بیدار شده بودند عجیب بود ولش کن اصن
لباس عوض کردم رفتم بیرون اول رفتم شرکت ک دیدم همه دارن عحیب نگام میکنن و حتی بعضی ها جیغ میزنن
ودف؟؟
رفتم دفتر رئیس درو باز مردم
کثافت لاشی باز با منشیش داشت گو. ه میخورد ینی واقعا زنش نفهمیده؟ عجیبه
ات: های رئیس
رئیس: بسم الله بعد 4ماه بلاخره اومدی ؟(درحال بستن دکمه هاش )
ات: خب اتفاقاتی پیش اومد و من جایی بودم ک دسترسی نداشتم ن ب خونم و ن ب شرکت
رئیس: تو میدونی چقد دنبالت گشتیم ها؟
تو میدونی چقد کار باید انجام میدادی کلی پیشناهاد خیلی خوب از برند های مختلف داشتیم و تو جون غیبت زده بود هیجی با من همکاری نمیکرد (داد)
ات: ایگووو.. البته الانم نیومدم خرحمالی اومدم کارمو بکنم برم تسویه حساب کنم برم (خونسرد )
رئیس: چی؟
ات: همین ک شنیدی ... فعلا بایی
خب حالا مث اینکه سهام شرکت خیلی پایینه
ایگووو ولی من پولامو میخوام...
جلو دره شرکت منتظر بودم ماشینمو بیارن وجود اون موچی کوچولتو تو زندگیم خیلی خوبه با اعتماد ب نفس زندگی میکنم و ناراحت نیستم منو از کشور بندازن بیرون دوس. پسرم الان کسی ب من نگاه کنه میزنه لهش میکنه
.. تو فکر و حال هوای خودم بودم و بله ماشینمو اووردن
ایتس اوکیی
ات رو ب خدمتکاره: تنکس
پیش ب سوی خونه قشنگمممممم......
خمارییییییییی خمارییییییییی😂
#هرزه_خانه_ارباب 2
part: 1
(ویو ات) فلش بک
صبح پاشدم مث همیشه جیمین شی با اون وزنش رو بدنم بود من موندم چرا از دست این پسر هنوز زنده ام 🔪🗿 عایش...
تو اشپز خونه هیچکس نبود اصن کلا تا اون ساعت ن جیمین ن اون زنیکه عنت. ر ن اجوما بیدار شده بودند عجیب بود ولش کن اصن
لباس عوض کردم رفتم بیرون اول رفتم شرکت ک دیدم همه دارن عحیب نگام میکنن و حتی بعضی ها جیغ میزنن
ودف؟؟
رفتم دفتر رئیس درو باز مردم
کثافت لاشی باز با منشیش داشت گو. ه میخورد ینی واقعا زنش نفهمیده؟ عجیبه
ات: های رئیس
رئیس: بسم الله بعد 4ماه بلاخره اومدی ؟(درحال بستن دکمه هاش )
ات: خب اتفاقاتی پیش اومد و من جایی بودم ک دسترسی نداشتم ن ب خونم و ن ب شرکت
رئیس: تو میدونی چقد دنبالت گشتیم ها؟
تو میدونی چقد کار باید انجام میدادی کلی پیشناهاد خیلی خوب از برند های مختلف داشتیم و تو جون غیبت زده بود هیجی با من همکاری نمیکرد (داد)
ات: ایگووو.. البته الانم نیومدم خرحمالی اومدم کارمو بکنم برم تسویه حساب کنم برم (خونسرد )
رئیس: چی؟
ات: همین ک شنیدی ... فعلا بایی
خب حالا مث اینکه سهام شرکت خیلی پایینه
ایگووو ولی من پولامو میخوام...
جلو دره شرکت منتظر بودم ماشینمو بیارن وجود اون موچی کوچولتو تو زندگیم خیلی خوبه با اعتماد ب نفس زندگی میکنم و ناراحت نیستم منو از کشور بندازن بیرون دوس. پسرم الان کسی ب من نگاه کنه میزنه لهش میکنه
.. تو فکر و حال هوای خودم بودم و بله ماشینمو اووردن
ایتس اوکیی
ات رو ب خدمتکاره: تنکس
پیش ب سوی خونه قشنگمممممم......
خمارییییییییی خمارییییییییی😂
۱۱.۹k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.