[پارت22]
[پارت22]
میتونستی ی بچه دیگه ب دنیا بیاری اما ن منووووو چرا نمیشه خودمون پدر مادرامونو انتخاب کنیم چرا نمیشهههههههههه هعی با این چیزا ک ن مادر من عوض میشه ن چیز دیگه ای هعی آروم باش ا/ت همه چیزو ب ی ورت بگیر دیگه بهش فکر نکن آروم باش اونا تورو دوس ندارن پس توهم دوسشون نداشته باش
تهیونگ: میگم تو دیوونه هستی
ا/ت: ها چی کی اینجا کجاست من کجام تو کی اومدی
تهیونگ: خب دقیقا از وقتی ک مامانت رفت
ا/ت: اون مادر من نیست
تهیونگ: خب حالا هرچی
ا/ت: هعی ازش متنفرم
تهیونگ: تو ازش متنفر نیستی خیال می کنی ک ازش متنفری
ا/ت: کی گفته ک خیال می کنم
تهیونگ: هیچ کس
ا/ت: خب
تهیونگ: خب چی
ا/ت: هیچ
تهیونگ:کی مرخص میشی
ا/ت: نمی دونممممم
تهیونگ: برم از دکتر بپرسم
ا/ت: اره خواهش می کنم برو ازش بپرس
تهیونگ: اوکی الان میرم
ا/ت: برو
تهیونگ: رفتم
ا/ت: اوکی
خب تهیونگ رفت ب دکتر بگه ک کی من مرخص میشم هعی متنفرم از بیمارستان کی از اینجا میرم هعی
تهیونگ: من وارد میشوم
ا/ت: دکتر چی گفت
تهیونگ: پ ی خوش اومدی چیزی بگو
ا/ت: خوش اومدی
تهیونگ: ممنون
ا/ت: خب چی گفت
تهیونگ: گفت تا نیومدم هیچ جا نرین
ا/ت: فقط همینننن
تهیونگ: اره
ا/ت: ای بابا
دکتر:سلام
ا/ت: بلخره اومدیییی
دکتر: اره
ا/ت: خب میشه برم....
دکتر:خب انگار مشکلی چیزی نداری
ا/ت: ینی میتونم برممممم
دکتر: اره
ا/ت: وای ممنونننننن
دکتر: کاری نکردم
ا/ت: کاری نکردی ولی خب بازم ممنون
(دکتر خندید و رفت بیرون)
ا/ت: تهیونگ شنیدی چی گفت میگه می تونی برییییی
تهیونگ: آروم باش آروم
ا/ت: باشه
تهیونگ: خب وسایلاتو جم کن تا بریم
ا/ت: باشه
(وسایلامو جم کردم)
ا/ت: خب بریم
تهیونگ: بریم
ا/ت: میگم
تهیونگ: بگو
ا/ت: ما دوستای خیلی خوبی شدیمااااا
تهیونگ: اره با وجودی ک هنوز همو نمیشناسیم
ا/ت: همو نمیشناسیم ولی بنظرم تو همه چیز زندگیه منو می دونی اما بقیه دوستام هیچی درمورد زندگیم نمی دونن
تهیونگ: راست میگیااااا
ا/ت: ن پ دورغ میگم
تهیونگ: خیلی باحالی ا/ت
ا/ت: خودمم می دونم
تهیونگ: صد آفرین هزارو سی صد آفرین
ا/ت: بابا می دونی خیلی باحالم دیگه نیازی ب این چیزا نیست
تهیونگ: کیوتتتتتتت
ا/ت: هن
تهیونگ: چیه
ا/ت: هیچ
تهیونگ: ن بگو
ا/ت: ن ناموصا من کجام کیوتهههه آخههههه
تهیونگ: خب کیوتی دیگه
ا/ت: اوکی
تهیونگ: خب چ خبر
ا/ت: چخبررر
تهیونگ: اره
ا/ت: واد فاخ
تهیونگ: هعی
ا/ت: می دونی حوصلم سر رفته
تهیونگ: خب زیرشو کم میکردی
ا/ت: چرا این ب فکر خودم نرسید واقعا
تهیونگ: نمی دونم
میتونستی ی بچه دیگه ب دنیا بیاری اما ن منووووو چرا نمیشه خودمون پدر مادرامونو انتخاب کنیم چرا نمیشهههههههههه هعی با این چیزا ک ن مادر من عوض میشه ن چیز دیگه ای هعی آروم باش ا/ت همه چیزو ب ی ورت بگیر دیگه بهش فکر نکن آروم باش اونا تورو دوس ندارن پس توهم دوسشون نداشته باش
تهیونگ: میگم تو دیوونه هستی
ا/ت: ها چی کی اینجا کجاست من کجام تو کی اومدی
تهیونگ: خب دقیقا از وقتی ک مامانت رفت
ا/ت: اون مادر من نیست
تهیونگ: خب حالا هرچی
ا/ت: هعی ازش متنفرم
تهیونگ: تو ازش متنفر نیستی خیال می کنی ک ازش متنفری
ا/ت: کی گفته ک خیال می کنم
تهیونگ: هیچ کس
ا/ت: خب
تهیونگ: خب چی
ا/ت: هیچ
تهیونگ:کی مرخص میشی
ا/ت: نمی دونممممم
تهیونگ: برم از دکتر بپرسم
ا/ت: اره خواهش می کنم برو ازش بپرس
تهیونگ: اوکی الان میرم
ا/ت: برو
تهیونگ: رفتم
ا/ت: اوکی
خب تهیونگ رفت ب دکتر بگه ک کی من مرخص میشم هعی متنفرم از بیمارستان کی از اینجا میرم هعی
تهیونگ: من وارد میشوم
ا/ت: دکتر چی گفت
تهیونگ: پ ی خوش اومدی چیزی بگو
ا/ت: خوش اومدی
تهیونگ: ممنون
ا/ت: خب چی گفت
تهیونگ: گفت تا نیومدم هیچ جا نرین
ا/ت: فقط همینننن
تهیونگ: اره
ا/ت: ای بابا
دکتر:سلام
ا/ت: بلخره اومدیییی
دکتر: اره
ا/ت: خب میشه برم....
دکتر:خب انگار مشکلی چیزی نداری
ا/ت: ینی میتونم برممممم
دکتر: اره
ا/ت: وای ممنونننننن
دکتر: کاری نکردم
ا/ت: کاری نکردی ولی خب بازم ممنون
(دکتر خندید و رفت بیرون)
ا/ت: تهیونگ شنیدی چی گفت میگه می تونی برییییی
تهیونگ: آروم باش آروم
ا/ت: باشه
تهیونگ: خب وسایلاتو جم کن تا بریم
ا/ت: باشه
(وسایلامو جم کردم)
ا/ت: خب بریم
تهیونگ: بریم
ا/ت: میگم
تهیونگ: بگو
ا/ت: ما دوستای خیلی خوبی شدیمااااا
تهیونگ: اره با وجودی ک هنوز همو نمیشناسیم
ا/ت: همو نمیشناسیم ولی بنظرم تو همه چیز زندگیه منو می دونی اما بقیه دوستام هیچی درمورد زندگیم نمی دونن
تهیونگ: راست میگیااااا
ا/ت: ن پ دورغ میگم
تهیونگ: خیلی باحالی ا/ت
ا/ت: خودمم می دونم
تهیونگ: صد آفرین هزارو سی صد آفرین
ا/ت: بابا می دونی خیلی باحالم دیگه نیازی ب این چیزا نیست
تهیونگ: کیوتتتتتتت
ا/ت: هن
تهیونگ: چیه
ا/ت: هیچ
تهیونگ: ن بگو
ا/ت: ن ناموصا من کجام کیوتهههه آخههههه
تهیونگ: خب کیوتی دیگه
ا/ت: اوکی
تهیونگ: خب چ خبر
ا/ت: چخبررر
تهیونگ: اره
ا/ت: واد فاخ
تهیونگ: هعی
ا/ت: می دونی حوصلم سر رفته
تهیونگ: خب زیرشو کم میکردی
ا/ت: چرا این ب فکر خودم نرسید واقعا
تهیونگ: نمی دونم
۴۴۰.۲k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.