(من یه ددی دارم پارت ۳۷)
صبح روز بعد
از زبان لونا:
از خواب بیدار شدم دلم آنچنان دردی نداشت دیدم کوک نیس بلند شدم لباسامو پوشیدم که چشمم به نامش افتاد که برام گذاشته بود بازش کردم نوشته بود: عشقم ببخشید که تنهات گذاشتم با این وضع ولی متاسفم کار داشتم نمیتونستم نرم دورت بگردم پاشو برو پایین صبحونه بخور رو میز برات قرص گذاشتم تو اتاق
سرمو برگردوندم قرصشو دیدیم لبخندی رو لبام نشست اخهههه این همه جوره به فکر منه به خاطر همیناس که میخوامش بلند شدم رفتم اب زدم صورتم موهای بلندمو شونه زدم و رفتم پایین خدمتکارا بهم تعظیم کردن برام صبحونه آوردن بعد خوردن صبحونه رفتم بالا اون مسکنی که کوک برام گذاشته بود رو خوردم تا دیگه دلم درد نگیره رو تخت دراز کشیدم گوشیمو که کوک بهم داده بود برداشتم یکم باهاش ور رفتم که صدای ماشین کوک رو شنیدم که وارد عمارت شد بعد چند دقیقه در اتاق باز شد و قامتش نمایان شد
_سلام اومدی
+سلام بیبی ببخشید این چند ساعت ولت کردم کار داشتم
_نه اشکالی نداره
از رو تخت بلند شدم و رفتم سمتشو بغلش کردم زیر پاهامو گرفت و بغلم کرد نشست رو تخت و به تاج تخت تکیه داد منم رو پاهاش نشوند دستشو زیر دلم برد و شروع کرد به ماساژ دادن
_کوک من درد ندارم
+خب پس بهتر میگم من خیلی بهت سخت نگرفتم (خنده)
_زدی پارم کردی بانی وحشی (خنده)
+نه مث اینکه کلا تو آدم بشو نیستی همش به ددیت بی ادبی میکنی
_من عاشق ددیمم اینکه بهت میگم وحشی هم شوخی میکنم من معمولا اونایی رو که خیلی دوسشون دارم و برام با ارزشن زیاد باهاشون شوخی میکنم جونکوک ناراحت نشو بهت بی ادبی نمیکنم
+اهااا خیلی تاثیر گذار بود ولی
من دوس ندارم از این شوخیا باهام کنی
_ایششش بی جنبه
+هر چی میخوای بزار اسممو فقط از این شوخیا نکن باهام اوکی
_باشه بابا
+صبحونه خوردی
_اوهوم
+نگران نباش چند روز دیگه برمیگردیم عمارت خودمون حوصلت که سر نمیره
_مگه میشه پیش تو باشی و حوصلت سر بره
+اینقدر دلبری نکن(خنده) ایییی قلبم
_(خنده)
+عاشقتم
_من بیشتر
کوک بوسه ای طولانی به شقیقه لونا زد و موهاشو نوازش میکرد همینطوری که تو بغلش بود...
از زبان لونا:
از خواب بیدار شدم دلم آنچنان دردی نداشت دیدم کوک نیس بلند شدم لباسامو پوشیدم که چشمم به نامش افتاد که برام گذاشته بود بازش کردم نوشته بود: عشقم ببخشید که تنهات گذاشتم با این وضع ولی متاسفم کار داشتم نمیتونستم نرم دورت بگردم پاشو برو پایین صبحونه بخور رو میز برات قرص گذاشتم تو اتاق
سرمو برگردوندم قرصشو دیدیم لبخندی رو لبام نشست اخهههه این همه جوره به فکر منه به خاطر همیناس که میخوامش بلند شدم رفتم اب زدم صورتم موهای بلندمو شونه زدم و رفتم پایین خدمتکارا بهم تعظیم کردن برام صبحونه آوردن بعد خوردن صبحونه رفتم بالا اون مسکنی که کوک برام گذاشته بود رو خوردم تا دیگه دلم درد نگیره رو تخت دراز کشیدم گوشیمو که کوک بهم داده بود برداشتم یکم باهاش ور رفتم که صدای ماشین کوک رو شنیدم که وارد عمارت شد بعد چند دقیقه در اتاق باز شد و قامتش نمایان شد
_سلام اومدی
+سلام بیبی ببخشید این چند ساعت ولت کردم کار داشتم
_نه اشکالی نداره
از رو تخت بلند شدم و رفتم سمتشو بغلش کردم زیر پاهامو گرفت و بغلم کرد نشست رو تخت و به تاج تخت تکیه داد منم رو پاهاش نشوند دستشو زیر دلم برد و شروع کرد به ماساژ دادن
_کوک من درد ندارم
+خب پس بهتر میگم من خیلی بهت سخت نگرفتم (خنده)
_زدی پارم کردی بانی وحشی (خنده)
+نه مث اینکه کلا تو آدم بشو نیستی همش به ددیت بی ادبی میکنی
_من عاشق ددیمم اینکه بهت میگم وحشی هم شوخی میکنم من معمولا اونایی رو که خیلی دوسشون دارم و برام با ارزشن زیاد باهاشون شوخی میکنم جونکوک ناراحت نشو بهت بی ادبی نمیکنم
+اهااا خیلی تاثیر گذار بود ولی
من دوس ندارم از این شوخیا باهام کنی
_ایششش بی جنبه
+هر چی میخوای بزار اسممو فقط از این شوخیا نکن باهام اوکی
_باشه بابا
+صبحونه خوردی
_اوهوم
+نگران نباش چند روز دیگه برمیگردیم عمارت خودمون حوصلت که سر نمیره
_مگه میشه پیش تو باشی و حوصلت سر بره
+اینقدر دلبری نکن(خنده) ایییی قلبم
_(خنده)
+عاشقتم
_من بیشتر
کوک بوسه ای طولانی به شقیقه لونا زد و موهاشو نوازش میکرد همینطوری که تو بغلش بود...
۶۱.۶k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.