خونه پارت پنجم
(لطفاً گزارش نکنید)
از زبان چویا:
+ اما آتسو ...
= ببخشید که حرفت رو قطع میکنم ولی میدونم چی میخوای بگی من گوشم از این حرفها پره .....من دیگه نمیتونم غیر از مردن خیری داشته باشم ..من به خاطر این عشق آزادی مو دادم
+ یعنی چی آتسو؟!
= من تا قبل از اینکه آکو رو ببینم آزاد بودم که یا اینجا کار کنم یا برم من موندم اینجا و تا پولامو جمع کنم برای خریدن این آزادی نقاشی های پشت دیوار انبار رو دیدی اونا راجب آزادی بودن که من هر شب می کشیدمشون و به شوق اون آزادی میخوابیدم آکو اون موقع برای دانشگاه خارج از کشور بود دازای سان فرستاد بودتش برای ادامه تحصیل قبلاً بهت گفتم که دازای سان مثل برادر بزرگتر آکوعه یه شب که داشتم نقاشی سیمرغ ایرانی که تو کتابا خونده بودم یکی از نشانه هاش آزادی هست و میکشیدم که یهو مچ دستم گرفته شد من آکو رو اونجا برای اولین بار دیدم و مداد از دستم افتاد چون تو اون لحظه یه چیزی بهتر از آزادی رو پیدا کرده بودم چند وقتی ما باهم حرف میزدیم تا اینکه اون به من درخواست ازدواج داد دازای سان بهش گفت اگه منو میخواد باید قید همه چیزی که داره رو بزنه و اون قبول کرد منم دیگه شدم جز برده ها به جای کسی که حقوق برای کارش میگیره
+ اما اون آزادی رو ازت گرفت این یه شکنجه هست
= وقتی عاشق بشی معنی این شعر رو میفهمی ( عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست)
+ ولی تو میخوای با تموم کردن زندگی خودت اونو به زندگی راحت قبلیش برگردونی
= من از خودکشی میترسم این تنها راهشه.... قبلاً از اینکه بیام اینجا با خواهر بزرگم زندگی می کردم اون بخاطر افسردگی اینقدر سیگار کشید که از دنیا رفت فکر کنم حرفی که بهم درست بود ( کاشکی مثل من نمیشدی)
درگیر حرف زدن بودیم که دیدیم آسمون بنفش رنگ شده داره تاریکتر از همیشه میشه که صدای آتسو روشنیدم که داشت آهنگ میخوند منم باهاش خوندم:
My girl Liddy used to always smoke
Cigarettes when she couldn’t sleep
She’d disappear for an hour and a half
And when she’d come back she’d brush her teeth
But I could still smell it on her raggedy tee
And I could taste it on her lips when we kiss
Poor little Liddy used to always quit
But she never really quits
She’d just say she did
دخترم لیدی همیشه سیگار میکشید
وقتی نمیتونست بخوابه سیگار میکشید
غیب میشد برای یک ساعت و نیم
و وقتی برمیگشت دندوناشو مسواک میزد
ولی من باز میتونسم بویه سیگار رو روی تیشرت کهنش بو کنم
و میتونستم رویه لباش مزش کنم وقتی میبوشیدیم
لیدی کوچولویه بیچاره همیشه ترک میکرد
ولی هیجوقت واقعا ترک نمیکرد
فقط میگفت کرده
تو همین حال بودیم که صدای آکو اومد رفتیم پیش آکو و آکوهم گفت منو باید ببره پیش دازای سان و منو آکو رفتیم تو عمارت
از زبان دازای: دم غروب به آکو گفتم چویا رو بیاره تو اتاقم وقت اجرای نقشه بود......
از زبان چویا:
+ اما آتسو ...
= ببخشید که حرفت رو قطع میکنم ولی میدونم چی میخوای بگی من گوشم از این حرفها پره .....من دیگه نمیتونم غیر از مردن خیری داشته باشم ..من به خاطر این عشق آزادی مو دادم
+ یعنی چی آتسو؟!
= من تا قبل از اینکه آکو رو ببینم آزاد بودم که یا اینجا کار کنم یا برم من موندم اینجا و تا پولامو جمع کنم برای خریدن این آزادی نقاشی های پشت دیوار انبار رو دیدی اونا راجب آزادی بودن که من هر شب می کشیدمشون و به شوق اون آزادی میخوابیدم آکو اون موقع برای دانشگاه خارج از کشور بود دازای سان فرستاد بودتش برای ادامه تحصیل قبلاً بهت گفتم که دازای سان مثل برادر بزرگتر آکوعه یه شب که داشتم نقاشی سیمرغ ایرانی که تو کتابا خونده بودم یکی از نشانه هاش آزادی هست و میکشیدم که یهو مچ دستم گرفته شد من آکو رو اونجا برای اولین بار دیدم و مداد از دستم افتاد چون تو اون لحظه یه چیزی بهتر از آزادی رو پیدا کرده بودم چند وقتی ما باهم حرف میزدیم تا اینکه اون به من درخواست ازدواج داد دازای سان بهش گفت اگه منو میخواد باید قید همه چیزی که داره رو بزنه و اون قبول کرد منم دیگه شدم جز برده ها به جای کسی که حقوق برای کارش میگیره
+ اما اون آزادی رو ازت گرفت این یه شکنجه هست
= وقتی عاشق بشی معنی این شعر رو میفهمی ( عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست)
+ ولی تو میخوای با تموم کردن زندگی خودت اونو به زندگی راحت قبلیش برگردونی
= من از خودکشی میترسم این تنها راهشه.... قبلاً از اینکه بیام اینجا با خواهر بزرگم زندگی می کردم اون بخاطر افسردگی اینقدر سیگار کشید که از دنیا رفت فکر کنم حرفی که بهم درست بود ( کاشکی مثل من نمیشدی)
درگیر حرف زدن بودیم که دیدیم آسمون بنفش رنگ شده داره تاریکتر از همیشه میشه که صدای آتسو روشنیدم که داشت آهنگ میخوند منم باهاش خوندم:
My girl Liddy used to always smoke
Cigarettes when she couldn’t sleep
She’d disappear for an hour and a half
And when she’d come back she’d brush her teeth
But I could still smell it on her raggedy tee
And I could taste it on her lips when we kiss
Poor little Liddy used to always quit
But she never really quits
She’d just say she did
دخترم لیدی همیشه سیگار میکشید
وقتی نمیتونست بخوابه سیگار میکشید
غیب میشد برای یک ساعت و نیم
و وقتی برمیگشت دندوناشو مسواک میزد
ولی من باز میتونسم بویه سیگار رو روی تیشرت کهنش بو کنم
و میتونستم رویه لباش مزش کنم وقتی میبوشیدیم
لیدی کوچولویه بیچاره همیشه ترک میکرد
ولی هیجوقت واقعا ترک نمیکرد
فقط میگفت کرده
تو همین حال بودیم که صدای آکو اومد رفتیم پیش آکو و آکوهم گفت منو باید ببره پیش دازای سان و منو آکو رفتیم تو عمارت
از زبان دازای: دم غروب به آکو گفتم چویا رو بیاره تو اتاقم وقت اجرای نقشه بود......
۷۴۵
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.