پارت ۳

پارت ۳
ددی جیمین

ویو یونا
لخت از حموم آمد سرمو انداختم پایین و تعظیم کردم
_ حولمو بیار
+‌چشم
داشتم حوله رو می‌بردم که گفت
_ حالا خودت ببندش دور کمرم
+ و...لی
_ کاری که گفتمو بکن
+ چشم
دستمو بردم سمتش یه حالت بود انگار میخواستم بغلش کنم وقتی حوله رو بستم
داشتم میرفتم که
_ تو الان مال منی پس میتونی کارای منم بکنی
+ چی
نشست رو تخت به حوله دیگه داد دستم و گفت
_ حالا خشکم کن
+ ولی
_ هیشششش فقط بکن
حولرو از رو پاش زد کنار و پاشو باز کرد
منم شروع کردم حوله رو رو بدنش کشیدن
که یهو
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییییی
دوستان من واقعا نمیتونم بیشتر بنویسم شما به بزرگی خودتون ببخشید و اینکه تا ساعت ۵ مدرسه ام و پارت بعد می‌ره برا ساعت ۶ تا از مدرسه بیام یه چیزی کوفت کنم طول می‌کشه پس ساعت ۱۲ تا ۵ اگه نذاشتم اوکیه ۶ تا ۱۲ میتونید پارم کنید
شرطا
لایک=۱۰
کامنت=۲۰