اخجون من عاشق شهربازیم
_اخجون من عاشق شهربازیم
_قربون خندت
ایبیکه
_یه رژ قرمز هم زدم به لبم که پیامک اومد.
برک رسید
کفشمو پوشیدم و رفتم پایین.
_سلام عشقم
_سلام عشقم
_خوبی؟
_اره
_بریم
_ هوم
تولگا
_بهار خوبی؟
_هوم
_وای تولگا صبر کن گوشیم جا مون..
بهار تو پیش داداش تولگات باش من بیارم گوشیمو
_باشه
زهرا رفت
_داداش تولگا ابجیم از ذوق میمرد که گفتی میای بریم شهربازی.
_اخ قلبم بایدم ذوق کنه ناسلامتی اولین قرارمونه.
_قرار؟ شما سوگیلی هستین؟
_عه تو اینارو از کجا میدونی؟
_میدونم حالا بگو هستی؟
_اره
زهرا اومد
خب بریم
_ بریم
دست زهرا رو گرفت و گذاشت رو دنده و راه افتادن.
شهربازی
_عمر پشمک
_دستت درد نکنه خانوم پشمکم شدیم.
_نه اون پشمک
عمر نگاهی به پشمک فروشی کرد و گفت
_ها بیا بریم بخریم.
_مرسیییی
دوروک.
_وایی دوروک بستنییییی
بیا چه طعمی میخوای؟
_توت فرنگی
_اقا یه توت فرنگی یه شکلاتی.
تولگا
_دادلش تولگا من پفیلا میخوام
_بیا بخریم فندقم
_زهرا و تولگا دست تو دست رقتن پفیلا خریدن.
برک
_برککککک
_چیه؟
_من ذرت میخوام
_جیغ نزنبیا بخریم.
_باشه
_با قارچ؟
_ارهههه
_عههه
_کوفت
راوی
همه زوجا با خوراکی های دستشون و دست توی دست راه میرفتن که چهارتایی به پست هم خوردن.
همه دهن باز موندن و پراشون ریخته بود.
_یا ابلفضل.
_شت
_پرام
_نه
_که بدو بدو افرا و اولجانم اومدن رد شن و همو دیدن!!
_چیشد؟
افرا گفت
_اولجان بدبخت شدیم.
چرا همه مون اینجا؟
این. همه شهر بازی
_داداش اولجان همه فهمیدن تو و افرا رلین.
_امل هیس
ایبیکه_چی؟
افرا_خودتم با برک رلی ها
دوروک_هان؟ رلین؟
برک_خودت و اسیه چی؟
عمر_چشمم روشن اسیه خانم.
اسیه_عمر تو یکی سکت اول از همه رل زدی.
سوسن_واقعا الان طولانی ترین کاپل ماییم؟
همه_اره
ایبیکه_اینا رو ولش کنین بیاید چرخ و فلک.
عمر_این دوتا فندق چی؟
سوسن_خوشگلا شما برین قطار سواری همه زوجا با هم باشن
بهار و امل _باشه
عمر_من برم بسپارمشون به این نگهبانا
تولگا _منم میام
دوروک و برک و اولجان_ما هم میایم
دخترا تنها موندن
سوسن_چیشد که اینطوری شد؟
ایبیکه_چرا هر پنج کاپل اینجا؟
زهرا_برای ما بد شد همه فهمیدین.
اسیه_برای من که وخیم تره.
افرا_از وخیم بودن اوضاع حرف نزنین.
همه_موافقیم
پسرا اومدن
_خب بریم هر کاپل یه کانکس؟
_اره به نظرم.
سوسعم.
_سوسن
_هوم
_اماده ای؟
_اماده چی؟
عمر لباشو روی لبای سوسن گذاشت.
و حدود دو مین بوسیدش.
سوسن کل مدت همراهیش کرد.
اولین تجربه کیسشون.
بعد کیس فقط چند مین زل زدن به هم
ایبر
_ایبیکم میخام ببوسم.
_لپ دیگه
_ نه لب
_عه
_چرا نه؟
_نههه
پوف.
برک ناراحت شد و سرشو اونوری کرد.
ایبیکه صورت برکو برگردوند و لباشو بوسید
_راحت شدی؟
_نه
و ایبیکه لباشو رو لبای برک گذاشت.
_دوست دارم
_من بیشتر:)
_قربون خندت
ایبیکه
_یه رژ قرمز هم زدم به لبم که پیامک اومد.
برک رسید
کفشمو پوشیدم و رفتم پایین.
_سلام عشقم
_سلام عشقم
_خوبی؟
_اره
_بریم
_ هوم
تولگا
_بهار خوبی؟
_هوم
_وای تولگا صبر کن گوشیم جا مون..
بهار تو پیش داداش تولگات باش من بیارم گوشیمو
_باشه
زهرا رفت
_داداش تولگا ابجیم از ذوق میمرد که گفتی میای بریم شهربازی.
_اخ قلبم بایدم ذوق کنه ناسلامتی اولین قرارمونه.
_قرار؟ شما سوگیلی هستین؟
_عه تو اینارو از کجا میدونی؟
_میدونم حالا بگو هستی؟
_اره
زهرا اومد
خب بریم
_ بریم
دست زهرا رو گرفت و گذاشت رو دنده و راه افتادن.
شهربازی
_عمر پشمک
_دستت درد نکنه خانوم پشمکم شدیم.
_نه اون پشمک
عمر نگاهی به پشمک فروشی کرد و گفت
_ها بیا بریم بخریم.
_مرسیییی
دوروک.
_وایی دوروک بستنییییی
بیا چه طعمی میخوای؟
_توت فرنگی
_اقا یه توت فرنگی یه شکلاتی.
تولگا
_دادلش تولگا من پفیلا میخوام
_بیا بخریم فندقم
_زهرا و تولگا دست تو دست رقتن پفیلا خریدن.
برک
_برککککک
_چیه؟
_من ذرت میخوام
_جیغ نزنبیا بخریم.
_باشه
_با قارچ؟
_ارهههه
_عههه
_کوفت
راوی
همه زوجا با خوراکی های دستشون و دست توی دست راه میرفتن که چهارتایی به پست هم خوردن.
همه دهن باز موندن و پراشون ریخته بود.
_یا ابلفضل.
_شت
_پرام
_نه
_که بدو بدو افرا و اولجانم اومدن رد شن و همو دیدن!!
_چیشد؟
افرا گفت
_اولجان بدبخت شدیم.
چرا همه مون اینجا؟
این. همه شهر بازی
_داداش اولجان همه فهمیدن تو و افرا رلین.
_امل هیس
ایبیکه_چی؟
افرا_خودتم با برک رلی ها
دوروک_هان؟ رلین؟
برک_خودت و اسیه چی؟
عمر_چشمم روشن اسیه خانم.
اسیه_عمر تو یکی سکت اول از همه رل زدی.
سوسن_واقعا الان طولانی ترین کاپل ماییم؟
همه_اره
ایبیکه_اینا رو ولش کنین بیاید چرخ و فلک.
عمر_این دوتا فندق چی؟
سوسن_خوشگلا شما برین قطار سواری همه زوجا با هم باشن
بهار و امل _باشه
عمر_من برم بسپارمشون به این نگهبانا
تولگا _منم میام
دوروک و برک و اولجان_ما هم میایم
دخترا تنها موندن
سوسن_چیشد که اینطوری شد؟
ایبیکه_چرا هر پنج کاپل اینجا؟
زهرا_برای ما بد شد همه فهمیدین.
اسیه_برای من که وخیم تره.
افرا_از وخیم بودن اوضاع حرف نزنین.
همه_موافقیم
پسرا اومدن
_خب بریم هر کاپل یه کانکس؟
_اره به نظرم.
سوسعم.
_سوسن
_هوم
_اماده ای؟
_اماده چی؟
عمر لباشو روی لبای سوسن گذاشت.
و حدود دو مین بوسیدش.
سوسن کل مدت همراهیش کرد.
اولین تجربه کیسشون.
بعد کیس فقط چند مین زل زدن به هم
ایبر
_ایبیکم میخام ببوسم.
_لپ دیگه
_ نه لب
_عه
_چرا نه؟
_نههه
پوف.
برک ناراحت شد و سرشو اونوری کرد.
ایبیکه صورت برکو برگردوند و لباشو بوسید
_راحت شدی؟
_نه
و ایبیکه لباشو رو لبای برک گذاشت.
_دوست دارم
_من بیشتر:)
۶.۴k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.