part13
#part13
سه روز بعد
تبسم-همه اطلاعات و برام دراوردی
حالا باید ینفر بفرستیم تا اعتمادشو جلب کنیم
باید باهاش همکاری کنیم
تا راحت تر کارمون و انجام بدیم
امیر(زیردست تبسم)-چشم خانم
حالا کیو برای انجام قرار داد باشکرت رضوی
میفرستی
تبسم-نمی دونم اون دختره
مریم کمالی بودا اونو بفرستپوکیله دیگه
(مریم کمالی کارمند تبسم)
امیر-باشه باهاش حرف میزنم
تبسم-باش
میونی بر
امیر-چشم
تبسم-برودیگه بچی زل زدی
امییر-ها بله بله
تبسم-هیچوقت یادم نمیره چقد طول کشید
شرکتاین شرک باتری سازیو بزنم
اینکارو کردم انتقامم از بابای مجید
بگیرم
باید از یه طرقی بهش نزدیک میشدم
و این بهترین راه بود
زحمت 50خورده ای سالشو به گ*وه بکشم
کاری میکنم که تاریخ به خودش فراموش نکنه(نبابا زحمت میوفتی یهو)
....
مجید-تینا اماده ای بریم دیر میشه ها
تینا-یدقه صبر کن خوب
مجید-همچین ارایش میکنه انگار کیو میخواد ببینه
تینا-خوب کراشمهههه
مجید-یبار دیگه بگی کراشمه ها
همینو میکنم تو حلقومت (دستش سشواره )
تینا-گگگگ
مجید-برو بابا بچه سال
تینا-حیف که قرار ببریم کنسرت
مجید-یاح یاح یاح
تینا-توراه سالن بودیم
نمیدونم چرا اینهمه ازحامیم من
خوشم میومد
صداش بهترین مسکنه واسم
چشماش ایخدا
خیلی خوشگله خیللللللی
رسیدیم
رفتیم تو
مجید-تینا دیگه نگما زیادی ..
تینا-باش دیگه فهمیدم اه
مجیدبریم
رفتیم تو پشت سالن رفتیم
مجید-سلام حمیدرضا جان
حامیم-سلام مجید جون خیلی خوش اومدید
زحمت کشیدید اومدید
تینا-وای از نزدیک ترخیلیقشنگ بودش لعنتی
تینا هیز نباش تینااااااا
حامیم-مجید جون این خانم کین ؟نکنه خبرایه
مجید-عه نه بابا خواهرمن تینا
تینا-خوشبختم
حامیم-همچنین خوش اومدید
کنسرت شروع شد ینا وایب خوبیو
بهم منتقل میکرد
خیلی حس خوبب داشتم
دختر بامزه ای بودش
بد کنسرت عکس گرفتیم
دلم میخواس ایدیه دختره رو داشته باشم
تینا برام یه رز سفید اورده بود
روش یه کارت بود
کارت برداشتم و خوندمش:
حامیم قشنگم،تو خیلی خوبی مهربونی
واهنگا بهترینمه هیچوقت ناامید نشو
همیشه همینی که سهتی بموون
اینم فن پیجمه
مجید نمیدونه ها نگی بهش
حامیم-خندم گرفته بود
ایدی فن پیج رو زدم
وی کی ازستاشو لایک
کرد خیلی فن پیج باحالی بودش
#نقطه_تاریک_زندگیم#مجید_رضوی#حامیم#رمان
سه روز بعد
تبسم-همه اطلاعات و برام دراوردی
حالا باید ینفر بفرستیم تا اعتمادشو جلب کنیم
باید باهاش همکاری کنیم
تا راحت تر کارمون و انجام بدیم
امیر(زیردست تبسم)-چشم خانم
حالا کیو برای انجام قرار داد باشکرت رضوی
میفرستی
تبسم-نمی دونم اون دختره
مریم کمالی بودا اونو بفرستپوکیله دیگه
(مریم کمالی کارمند تبسم)
امیر-باشه باهاش حرف میزنم
تبسم-باش
میونی بر
امیر-چشم
تبسم-برودیگه بچی زل زدی
امییر-ها بله بله
تبسم-هیچوقت یادم نمیره چقد طول کشید
شرکتاین شرک باتری سازیو بزنم
اینکارو کردم انتقامم از بابای مجید
بگیرم
باید از یه طرقی بهش نزدیک میشدم
و این بهترین راه بود
زحمت 50خورده ای سالشو به گ*وه بکشم
کاری میکنم که تاریخ به خودش فراموش نکنه(نبابا زحمت میوفتی یهو)
....
مجید-تینا اماده ای بریم دیر میشه ها
تینا-یدقه صبر کن خوب
مجید-همچین ارایش میکنه انگار کیو میخواد ببینه
تینا-خوب کراشمهههه
مجید-یبار دیگه بگی کراشمه ها
همینو میکنم تو حلقومت (دستش سشواره )
تینا-گگگگ
مجید-برو بابا بچه سال
تینا-حیف که قرار ببریم کنسرت
مجید-یاح یاح یاح
تینا-توراه سالن بودیم
نمیدونم چرا اینهمه ازحامیم من
خوشم میومد
صداش بهترین مسکنه واسم
چشماش ایخدا
خیلی خوشگله خیللللللی
رسیدیم
رفتیم تو
مجید-تینا دیگه نگما زیادی ..
تینا-باش دیگه فهمیدم اه
مجیدبریم
رفتیم تو پشت سالن رفتیم
مجید-سلام حمیدرضا جان
حامیم-سلام مجید جون خیلی خوش اومدید
زحمت کشیدید اومدید
تینا-وای از نزدیک ترخیلیقشنگ بودش لعنتی
تینا هیز نباش تینااااااا
حامیم-مجید جون این خانم کین ؟نکنه خبرایه
مجید-عه نه بابا خواهرمن تینا
تینا-خوشبختم
حامیم-همچنین خوش اومدید
کنسرت شروع شد ینا وایب خوبیو
بهم منتقل میکرد
خیلی حس خوبب داشتم
دختر بامزه ای بودش
بد کنسرت عکس گرفتیم
دلم میخواس ایدیه دختره رو داشته باشم
تینا برام یه رز سفید اورده بود
روش یه کارت بود
کارت برداشتم و خوندمش:
حامیم قشنگم،تو خیلی خوبی مهربونی
واهنگا بهترینمه هیچوقت ناامید نشو
همیشه همینی که سهتی بموون
اینم فن پیجمه
مجید نمیدونه ها نگی بهش
حامیم-خندم گرفته بود
ایدی فن پیج رو زدم
وی کی ازستاشو لایک
کرد خیلی فن پیج باحالی بودش
#نقطه_تاریک_زندگیم#مجید_رضوی#حامیم#رمان
۳.۸k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.