پارت 8
پارت 8
ادمین:شب شد
ات:میگم بینمون بالش نزاریم
کوک:نترس نمی خورمت( خنده)
ات:( خجالت، خنده)
ادمین:صبح شد
بعد صبحانه
معلم :خب میتونید برید برای تحقق ها تون جنگل ولی زیاد دور نشید
ادمین:ات و کوک باهم رفتن خنگل که یه زنبور افتاد دنبال ات
ات:جیغغغغغغغغغغغ
کوک :( خنده)
ادمین:ات با مشتش زد به بازوی کوک
ات:زهر مار نخند
کوک:باشه باشه چرا عصبی میشی
ات :من عصبی نیستم
کوک:چرا هستی
ات:گفتم نیستم( عصبی)
کوک :دیدی هستی
ات:.........
کوک:ات
ات:.......
کوک:الان مثلا قهری
ات:........
کوک :باشه ببخشید
ات:نبخشیدم
ادمین:کوک گونه ات رو می بوسه
ات:( توی شک )
کوک:بیا بریم
ات:(هنوز تو شوک)
ادمین :کوک دست ات رو میگیره و می بره
،، دو روز بعد،،
ادمین:شب شد
ات:میگم بینمون بالش نزاریم
کوک:نترس نمی خورمت( خنده)
ات:( خجالت، خنده)
ادمین:صبح شد
بعد صبحانه
معلم :خب میتونید برید برای تحقق ها تون جنگل ولی زیاد دور نشید
ادمین:ات و کوک باهم رفتن خنگل که یه زنبور افتاد دنبال ات
ات:جیغغغغغغغغغغغ
کوک :( خنده)
ادمین:ات با مشتش زد به بازوی کوک
ات:زهر مار نخند
کوک:باشه باشه چرا عصبی میشی
ات :من عصبی نیستم
کوک:چرا هستی
ات:گفتم نیستم( عصبی)
کوک :دیدی هستی
ات:.........
کوک:ات
ات:.......
کوک:الان مثلا قهری
ات:........
کوک :باشه ببخشید
ات:نبخشیدم
ادمین:کوک گونه ات رو می بوسه
ات:( توی شک )
کوک:بیا بریم
ات:(هنوز تو شوک)
ادمین :کوک دست ات رو میگیره و می بره
،، دو روز بعد،،
۷.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.