گروگانگیر
پارت ۱۸
امینی: سلام سرهنگ. خوبین؟ از دخترتون خبری نشد؟
بهروز: سلام سروان. نه ولی سارا بچه خواهرم کشته شده. کار همین کثافتا بوده.
امینی: من واقعا تسلیت میگم.
بهروز: حالا دلیل زنگ زدنم اینه که میخوام کاری انجام بدی. بگو توی زندان مهراب رادش رو حسابی اذیت کنن. ببرنش اتاق بازجویی. تا خبر بهشون برسه و باهامون تماس بگیرن. اون موقع ردشون رو میزنیم.
امینی: سرهنگ. از کجا معلوم خبر به گوششون برسه؟
بهروز: مطمئنن اونا بین ما جاسوس دارن. اون جاسوس بهشون خبر میده. کاری که گفتم رو بکن. در ضمن جسد سارا هم بله پزشکی قانونی. چون باید معلوم شه قبل مرگ چه بالایی سرش اومده.تو اون نامه رادش ها گفته بودن.
لواسون_ ویلای رادش ها
شروین: شهره. این دختره ناژین کجاست؟؟
شهره: تو اتاق بالا نگهش داشتم. ولی لب به هیچی نمیزنه. فکر کنم هنوز شوک کشته شدن دختر عمش از یادش نرفته.
شروین: تو بد دردسری افتادیم. بیارش پایین...
امینی: سلام سرهنگ. خوبین؟ از دخترتون خبری نشد؟
بهروز: سلام سروان. نه ولی سارا بچه خواهرم کشته شده. کار همین کثافتا بوده.
امینی: من واقعا تسلیت میگم.
بهروز: حالا دلیل زنگ زدنم اینه که میخوام کاری انجام بدی. بگو توی زندان مهراب رادش رو حسابی اذیت کنن. ببرنش اتاق بازجویی. تا خبر بهشون برسه و باهامون تماس بگیرن. اون موقع ردشون رو میزنیم.
امینی: سرهنگ. از کجا معلوم خبر به گوششون برسه؟
بهروز: مطمئنن اونا بین ما جاسوس دارن. اون جاسوس بهشون خبر میده. کاری که گفتم رو بکن. در ضمن جسد سارا هم بله پزشکی قانونی. چون باید معلوم شه قبل مرگ چه بالایی سرش اومده.تو اون نامه رادش ها گفته بودن.
لواسون_ ویلای رادش ها
شروین: شهره. این دختره ناژین کجاست؟؟
شهره: تو اتاق بالا نگهش داشتم. ولی لب به هیچی نمیزنه. فکر کنم هنوز شوک کشته شدن دختر عمش از یادش نرفته.
شروین: تو بد دردسری افتادیم. بیارش پایین...
۱.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.