(پژمرده)P.12

ا/ت*ویو
بابام بهوش اومده خیلی خوشحالم خیالم راحت شد.
کوک:ا/ت میخوای بریم بیرون دور بزنیم
ا/ت:آره خیلی خوب میشه الانم خوشحالم
رفتیم سوار ماشین جانکوک شدیم
هنوز نمیدونم جانکوک میخواد منو کجا ببره
ا/ت:جانکوک کجا میخوایم بریم؟
کوک:با دیسکو موافقی
ا/ت:آره با دیسکو موافق ترم چون رستوران و کافه و اینجور چیزا الان اصلا مناسب نیست برام
کوک:ا/ت تو میخواستی چی بهم بگی دیشب
ا/ت:یادم رفته
کوک:ا/ت راستش رو بگو
ا/ت:خب فعلا آماده گی شو ندارم
کوک:اوه
ا/ت:چیه؟
کوک:هیچی
کوک*ویو
کاملا معلومه که ا/ت هم عاشق من و اونشب میخواست بهم ابراز علاقه کنه
اره معلومه وقتی میگه که آماده گی شد ندارم معلومه دیگه
رسیدیم به اون دیسکو دیسکو خیلی بزرگی هست
همیشه میام اینجا با چانسو
ا/ت:خیلی قشنگه جانکوک
کوک:آره جای باحالی هست