بالاخرههه وانشات یاندره • کازوتورا
اقااا ایندیگه پارت اخره🔥
______________________________________________________☆
چند ساعت بعد به خونه کازوتورا رسیدن..
کازو با لگد در نیمه بازو باز کرد و ا/ت بیجون رو روی کاناپه پرت کرد
درو بست
کازو: همین جا بمون.. برمیگردم
ا/ت به نشانه تایید سرشو با بیمیلی تکون داد، چند دقیقه بعد کازو با یه لباس کوتاه مشکی برگشت
کازو: اینو بپوش دامنش زیاد کوتاه نیست... چون خجالتیی..
ا/ت: ولی این..
کازو: ولی چی؟
ا/ت:همین که تنمه رو بش ترجیح میدم
کازو: هر جور راحتی.. به هرحال مهم اون نیست..
کازوتورا دست ا/ت رو دنبال خودش به سمت بالکن کشید
کازو: یکم هوا بخور... قیافت خیلی داغونه..
ا/ت بیحال به منظره روبه روش زل زده بود
ا/ت: میرم اب بخورم
به محض این که ا/ت به در رسید سریع کلید توی درو برداشت در بالکن رو باز کرد و از داخل قفل کرد
کازو که اینو فهمید سمت در اومد و به در ضربه هایی میزد
ا/ت: تقلا نکن کازوتورا... وقتش رسیده انتقام بگیرم
اینو گفت و سمت گوشیه کازو رفت شماره ای روی گوشی نمایان شد "110" ا/ت به شماره زنگ زد
ا/ت: سلام.. یه پسری توی خونم مزاحمم شده.. ادرس.....
نیم ساعت بعد پلیس از راه رسید ا/ت بهشون گفت که توی بالکنه.. ولی وقتی پلیسا رسید دیگه کازو تو بالکن نبود
ا/ت باورش نمی شد ولی قطره ای از چشماش سرازیر شد...
___________________________________________________☆
تماممممم
______________________________________________________☆
چند ساعت بعد به خونه کازوتورا رسیدن..
کازو با لگد در نیمه بازو باز کرد و ا/ت بیجون رو روی کاناپه پرت کرد
درو بست
کازو: همین جا بمون.. برمیگردم
ا/ت به نشانه تایید سرشو با بیمیلی تکون داد، چند دقیقه بعد کازو با یه لباس کوتاه مشکی برگشت
کازو: اینو بپوش دامنش زیاد کوتاه نیست... چون خجالتیی..
ا/ت: ولی این..
کازو: ولی چی؟
ا/ت:همین که تنمه رو بش ترجیح میدم
کازو: هر جور راحتی.. به هرحال مهم اون نیست..
کازوتورا دست ا/ت رو دنبال خودش به سمت بالکن کشید
کازو: یکم هوا بخور... قیافت خیلی داغونه..
ا/ت بیحال به منظره روبه روش زل زده بود
ا/ت: میرم اب بخورم
به محض این که ا/ت به در رسید سریع کلید توی درو برداشت در بالکن رو باز کرد و از داخل قفل کرد
کازو که اینو فهمید سمت در اومد و به در ضربه هایی میزد
ا/ت: تقلا نکن کازوتورا... وقتش رسیده انتقام بگیرم
اینو گفت و سمت گوشیه کازو رفت شماره ای روی گوشی نمایان شد "110" ا/ت به شماره زنگ زد
ا/ت: سلام.. یه پسری توی خونم مزاحمم شده.. ادرس.....
نیم ساعت بعد پلیس از راه رسید ا/ت بهشون گفت که توی بالکنه.. ولی وقتی پلیسا رسید دیگه کازو تو بالکن نبود
ا/ت باورش نمی شد ولی قطره ای از چشماش سرازیر شد...
___________________________________________________☆
تماممممم
۷.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.