وقتی اون بچه میخواست ولی تونه
p3
فردا صبح
_ات بیا
+بله کارم داشتی
_قراره امشب با بچه ها بریم بار توهم میای
+ارررررههههههههه هوراااااااااااااااااا
_خب پس یه لباس قشنگ بپوش بریم(اسلاید 2)
+اوک
--------------------------------------------------------------------------------------------------
+من حاضرم
_واییییییی خدایا خیلی خوشگل شدی
+این لباس همچین قشنگ نیست
_همین خوبه که پسرای اونجا جذبت نشن
--------------------------------------------------------------------------------------------------
جیمین تهییونگ نامجون جی هوپ همراهه همسراشون::سلاممممممممممم
_سلام بچه ها
+سلامم
همه:واییی کوک بلاخره ات هم اوردی پیشمون
ته:کوک از عروسیتون تا الان ات رو ندیده بودم چقدر بیشتر به هم میاین
میا:خب خب لطفا همه گوش کنیین یه خبر خوب .امممممم .من قراره مامان شم
همه :هورلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
من و کوک یه نگاه به هم کردیم وبه جیهوپ و میا تبریک گفتیم
ویو خونه
از زبان کوکی
ات مستی بلند شو
+من میخوام رانندگی کنم
_باشه رانندگی کن ولی الان نه
+من الان میخوام رانندگی کنم
_دیگه تحملم داره تموم میشه ات بلند شو(داد)
ات رو براید بغل کردم و گذاشتمش صندلی عقب و رفتم خونه ات رو بردم تو اتاق و لباساشو در اوردم
_ات باورم نمیشه که بخاطر بچه این بلارو سر خودت اوردی
فلش بک
جیمین:چرا شما اینجوری بهم نگاه میکنین نکنه ات هم حامله اس
+نه من نیستم
ته :مطمئنی؟خب دوس نداری بشی؟
+نه نمیخوام
_بچه ها اذیتش نکنین
میا:کوک توهم نمیخوای بابا شی؟
_من که دوس دارم ولی ات بچه نمیخواد
همه:چی ؟چرا؟
+کافیه دیگه(داد)
نامجون:من که اینطور فکر نمیکنم..اگه میخوای باور کنیم باید 20 تا بطری الکل بخوری
+باشه میخورم
_ات دارن شوخی میکنن اینکارو نکنی ها
+کوک من چن بار بهت گفتم ؟
ات شروع کرد بطری اولو سر کشید
_ات تو نباید خخییلییییییی بخوری
داشت بطری 5 رو میخورد که کوک کل بطری هارو شکست و دست ات رو گرفت و بردش سمت ماشین
پایان فلش بک================================================================================================
صبح
+اههههههههههههه دلممممممم
_ات خوبی
+تو دیشب با من کاری که نکردی؟
_کردم خوبم کردم
+چییییی؟ تو چیکار کردی؟هق مگه نگفتم..
کوک به سرعت لبشو به لب ات میچسبونه و ات همینطور گریه میکنه
کوک در همین حال وارد ات میکنه و ضربه میزنه و ناله های ات بین لب های کوک محو میشه
_ات منو ببخش ولی خودت باعث شدی
+کوکککککیییی درد داره...هقق.....اههههههههه
خلاصه ات حامله شد و کوک بهترین و جذابترین بابای دنیا شد
ات و کوک عاشق هم بودن و ات دیگه از مامان شدن نترسید و با هم بهترین زندگی رو ساختن
پایان
فردا صبح
_ات بیا
+بله کارم داشتی
_قراره امشب با بچه ها بریم بار توهم میای
+ارررررههههههههه هوراااااااااااااااااا
_خب پس یه لباس قشنگ بپوش بریم(اسلاید 2)
+اوک
--------------------------------------------------------------------------------------------------
+من حاضرم
_واییییییی خدایا خیلی خوشگل شدی
+این لباس همچین قشنگ نیست
_همین خوبه که پسرای اونجا جذبت نشن
--------------------------------------------------------------------------------------------------
جیمین تهییونگ نامجون جی هوپ همراهه همسراشون::سلاممممممممممم
_سلام بچه ها
+سلامم
همه:واییی کوک بلاخره ات هم اوردی پیشمون
ته:کوک از عروسیتون تا الان ات رو ندیده بودم چقدر بیشتر به هم میاین
میا:خب خب لطفا همه گوش کنیین یه خبر خوب .امممممم .من قراره مامان شم
همه :هورلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
من و کوک یه نگاه به هم کردیم وبه جیهوپ و میا تبریک گفتیم
ویو خونه
از زبان کوکی
ات مستی بلند شو
+من میخوام رانندگی کنم
_باشه رانندگی کن ولی الان نه
+من الان میخوام رانندگی کنم
_دیگه تحملم داره تموم میشه ات بلند شو(داد)
ات رو براید بغل کردم و گذاشتمش صندلی عقب و رفتم خونه ات رو بردم تو اتاق و لباساشو در اوردم
_ات باورم نمیشه که بخاطر بچه این بلارو سر خودت اوردی
فلش بک
جیمین:چرا شما اینجوری بهم نگاه میکنین نکنه ات هم حامله اس
+نه من نیستم
ته :مطمئنی؟خب دوس نداری بشی؟
+نه نمیخوام
_بچه ها اذیتش نکنین
میا:کوک توهم نمیخوای بابا شی؟
_من که دوس دارم ولی ات بچه نمیخواد
همه:چی ؟چرا؟
+کافیه دیگه(داد)
نامجون:من که اینطور فکر نمیکنم..اگه میخوای باور کنیم باید 20 تا بطری الکل بخوری
+باشه میخورم
_ات دارن شوخی میکنن اینکارو نکنی ها
+کوک من چن بار بهت گفتم ؟
ات شروع کرد بطری اولو سر کشید
_ات تو نباید خخییلییییییی بخوری
داشت بطری 5 رو میخورد که کوک کل بطری هارو شکست و دست ات رو گرفت و بردش سمت ماشین
پایان فلش بک================================================================================================
صبح
+اههههههههههههه دلممممممم
_ات خوبی
+تو دیشب با من کاری که نکردی؟
_کردم خوبم کردم
+چییییی؟ تو چیکار کردی؟هق مگه نگفتم..
کوک به سرعت لبشو به لب ات میچسبونه و ات همینطور گریه میکنه
کوک در همین حال وارد ات میکنه و ضربه میزنه و ناله های ات بین لب های کوک محو میشه
_ات منو ببخش ولی خودت باعث شدی
+کوکککککیییی درد داره...هقق.....اههههههههه
خلاصه ات حامله شد و کوک بهترین و جذابترین بابای دنیا شد
ات و کوک عاشق هم بودن و ات دیگه از مامان شدن نترسید و با هم بهترین زندگی رو ساختن
پایان
۵.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.