(پارت هیفدهم)
(پارت هیفدهم)
ات:(ات لای پاهاش درد میکرد و سوراخش میسوخت ولی رفت) باشه
ویو کوک
اذیت کردن اون بچه خیلی خوبه لای پاهاش احتمالا الان درد میکنه و سوراخش میسورزه و احسای میکنه سینه هاش داره کنده میشه
ویو ات
رفتم سمت یخچال و نگاهی توش انداختم یه کیک شکلاتی توی یخچال بود ازکوک پرسیدم ک میتونم بیارمش و اون گفت)
کوک: اوم یکم شیر هم داغ کن بیار
ات: اما دلم... خیله خب باشه
(ات شیر رو داغ کرد و یکمی از کیک رو برید و برای خودش کم گذاشت ولی برا کوک زیاد چون کوک به ات هیچ وقت اجازه نمیداد ک کیک زیاد بخوره ولی جیمین همیشه شبا یواشکی وقتی همه خابن برای ات کیک میبرد)
ات: بابایی بیا
کوک: اوم
(بعد از خوردن کیک کوک گفت)
کوک: برو تو اتاق
ات: بابایی بازم لطفا نه نکن درد داره (بغض)
کوک: خفه شو گمشو تو اتاق
ات: نه نمیخام ت... تو عضیتم میکنی میخام برگردم خونه
(کوک بعد از شنیدن این رفت ات و اینکه ات رو حرف کوک حرف زده عصبانی شد وسر ات جوری داد زد که ات یهو گریش ترکید و دویید تو اتاق کوک پشت سرش رفت)
ات: بابایی نکن لطفا هنوز جای زخمام خوب نشده (زانو زده بود و گریه میکرد)
کوک: پاشو(داد)
(ات بلند شد و کوک زد تو گوشش و ات افتاد روی تخت و سرش گیج رفت کوک لباسای ات رو در اورد و ات از حال رفته بود)
ویو کوک
(مرسی از حمایت تاتونننننننن)
(یه کمکی کنید 200تا شیم)(شرط این پارت)
(یه پارت بدون شرایط میزارم)
ات:(ات لای پاهاش درد میکرد و سوراخش میسوخت ولی رفت) باشه
ویو کوک
اذیت کردن اون بچه خیلی خوبه لای پاهاش احتمالا الان درد میکنه و سوراخش میسورزه و احسای میکنه سینه هاش داره کنده میشه
ویو ات
رفتم سمت یخچال و نگاهی توش انداختم یه کیک شکلاتی توی یخچال بود ازکوک پرسیدم ک میتونم بیارمش و اون گفت)
کوک: اوم یکم شیر هم داغ کن بیار
ات: اما دلم... خیله خب باشه
(ات شیر رو داغ کرد و یکمی از کیک رو برید و برای خودش کم گذاشت ولی برا کوک زیاد چون کوک به ات هیچ وقت اجازه نمیداد ک کیک زیاد بخوره ولی جیمین همیشه شبا یواشکی وقتی همه خابن برای ات کیک میبرد)
ات: بابایی بیا
کوک: اوم
(بعد از خوردن کیک کوک گفت)
کوک: برو تو اتاق
ات: بابایی بازم لطفا نه نکن درد داره (بغض)
کوک: خفه شو گمشو تو اتاق
ات: نه نمیخام ت... تو عضیتم میکنی میخام برگردم خونه
(کوک بعد از شنیدن این رفت ات و اینکه ات رو حرف کوک حرف زده عصبانی شد وسر ات جوری داد زد که ات یهو گریش ترکید و دویید تو اتاق کوک پشت سرش رفت)
ات: بابایی نکن لطفا هنوز جای زخمام خوب نشده (زانو زده بود و گریه میکرد)
کوک: پاشو(داد)
(ات بلند شد و کوک زد تو گوشش و ات افتاد روی تخت و سرش گیج رفت کوک لباسای ات رو در اورد و ات از حال رفته بود)
ویو کوک
(مرسی از حمایت تاتونننننننن)
(یه کمکی کنید 200تا شیم)(شرط این پارت)
(یه پارت بدون شرایط میزارم)
۱۱.۲k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.