تکپارتی از جونک کوک ( غمگین )
سلام من ا/ت هستم و 22 سالم
منو جونک کوک با هم ازدواج کردیم
ولی اون دیگه با هم سرد شده و شبا دیر میاد خونه
میدونستم داره بهم خیانت میکنه
ولی من هنوز دوست داشتم یهو صدای در اومد
با خوشحالی هر چه تمام در رو باز کردم دیدم یه دختر دست جونک کوک رو گرفته قلبم درد گرفت ( ا/ت بیماری قلبی داره )
جونک کوک منو هل داد و با اون دختر وارد اتاق شد و باهم به سمت اتاق مشترک مون رفت
اشکام همینجوری میریخت هق آخه من چیکار کردم هق
یهو صدای ناله های دختر بلند شد قلبم بیشتر درد گرفت از رو زمین بلند شدم و به سمت اتاق مشترکمون رفتم و در رو باز کردم و سریع رفتم وسایلم رو جمع کردم و از اتاق بیرون اومدم.
وقتی وارد اتاق شده بودم دختره داشت زیر جونک کوک به فاک می رفت و از لذت ناله میکرد
لباسم رو پوشیدم و تا می تونستم از خونه دور شدم بارون می بارید
اشکام تمومی نداشت آخه من چیکار کردم یعنی به خاطره که خیلی دوستش داشتم ولم کرد 😢
چطور تونست اون کار رو باهام بکنه 😢
داشتم همینجوری از خیابون رد میشم که صدای بوق ماشین رو شنیدم
ماشین خورد بهم و پرت شدم رو هوا و بعد افتادم رو زمین از سرم خون میومد
کم کم چشمام بسته شد
(از دید جونک کوک )
خواب بودم که یهو گوشیم زنگ زد
بله؟
ناشناس : از بیمارستان زنگ میزنم
بله؟
ناشناس : شما همسر خانم کیم ا/ت هستین ؟
بله
ناشناس : ایشون تصادف کردن
کدوم بیمارستان؟
ناشناس : این *********
الان خودم رو میرسونم
با اون حرف خانومه حالم بد شد و سریع لباس پوشیدم و رفتم به سمت بیمارستان رفتم با تمام سرعت میروندم
بلاخره رسیدم
پرستار پرستار
پرستار : بله ؟ چیزی شده؟
همسرم به نام کیم ا/ت تصادف کرده بود کجاست؟
پرستار: ایشون تو اتاق عمل هستن
سریع به سمت اتاق عمل رفتم و پشت در گریه میکردم و از کارم پشیمون بودم
ودعا میکردم ا/ت پیشم برگرده
یهو گوشیم زنگ زد
دیدم
میا ست
( همون دختره هرزه 😐)
میا : عشقم کجایی؟
کوک : خفه شو
میا : چیه مگه چی شده عشقم
کوک : میگم بهم نگو عشقم همش تقصیر تو عوضی ایه که الان ا/ت من تو بیمارستانه
میا : هه به خاطره اون دختر اکبیری داری روابطمون رو خراب میکنی
کوک : دهنت رو ببند ا/ت من خیلی از تو بهتر و هر شب زیر خواب نیست حالا گمشو و دیگه بهم زنگ نزن هرزه فهمیدی
و گوشی رو قطع کردم
تا الان انقدر نوشتم وایسید بقیه هم بنویسم 😐
منو جونک کوک با هم ازدواج کردیم
ولی اون دیگه با هم سرد شده و شبا دیر میاد خونه
میدونستم داره بهم خیانت میکنه
ولی من هنوز دوست داشتم یهو صدای در اومد
با خوشحالی هر چه تمام در رو باز کردم دیدم یه دختر دست جونک کوک رو گرفته قلبم درد گرفت ( ا/ت بیماری قلبی داره )
جونک کوک منو هل داد و با اون دختر وارد اتاق شد و باهم به سمت اتاق مشترک مون رفت
اشکام همینجوری میریخت هق آخه من چیکار کردم هق
یهو صدای ناله های دختر بلند شد قلبم بیشتر درد گرفت از رو زمین بلند شدم و به سمت اتاق مشترکمون رفتم و در رو باز کردم و سریع رفتم وسایلم رو جمع کردم و از اتاق بیرون اومدم.
وقتی وارد اتاق شده بودم دختره داشت زیر جونک کوک به فاک می رفت و از لذت ناله میکرد
لباسم رو پوشیدم و تا می تونستم از خونه دور شدم بارون می بارید
اشکام تمومی نداشت آخه من چیکار کردم یعنی به خاطره که خیلی دوستش داشتم ولم کرد 😢
چطور تونست اون کار رو باهام بکنه 😢
داشتم همینجوری از خیابون رد میشم که صدای بوق ماشین رو شنیدم
ماشین خورد بهم و پرت شدم رو هوا و بعد افتادم رو زمین از سرم خون میومد
کم کم چشمام بسته شد
(از دید جونک کوک )
خواب بودم که یهو گوشیم زنگ زد
بله؟
ناشناس : از بیمارستان زنگ میزنم
بله؟
ناشناس : شما همسر خانم کیم ا/ت هستین ؟
بله
ناشناس : ایشون تصادف کردن
کدوم بیمارستان؟
ناشناس : این *********
الان خودم رو میرسونم
با اون حرف خانومه حالم بد شد و سریع لباس پوشیدم و رفتم به سمت بیمارستان رفتم با تمام سرعت میروندم
بلاخره رسیدم
پرستار پرستار
پرستار : بله ؟ چیزی شده؟
همسرم به نام کیم ا/ت تصادف کرده بود کجاست؟
پرستار: ایشون تو اتاق عمل هستن
سریع به سمت اتاق عمل رفتم و پشت در گریه میکردم و از کارم پشیمون بودم
ودعا میکردم ا/ت پیشم برگرده
یهو گوشیم زنگ زد
دیدم
میا ست
( همون دختره هرزه 😐)
میا : عشقم کجایی؟
کوک : خفه شو
میا : چیه مگه چی شده عشقم
کوک : میگم بهم نگو عشقم همش تقصیر تو عوضی ایه که الان ا/ت من تو بیمارستانه
میا : هه به خاطره اون دختر اکبیری داری روابطمون رو خراب میکنی
کوک : دهنت رو ببند ا/ت من خیلی از تو بهتر و هر شب زیر خواب نیست حالا گمشو و دیگه بهم زنگ نزن هرزه فهمیدی
و گوشی رو قطع کردم
تا الان انقدر نوشتم وایسید بقیه هم بنویسم 😐
۱۲۰.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.