part 3
دوجین: یورا این مرده کیه تو گفتی کسی خونه نیست( با ترس و عصبانیت)
یورا : مرتیکه عوضی از روی من بلند شو چطور جرعت کردی به من دست بزنی ( با داد)
جونگکوک: یورا این مرده کیه( با داد)
یورا : عشقم آروم باش بهت توضیح میدم
دوجین: یورا چرا به این میگی عشقم( با داد)
یورا : خفه شو عوضی از خونه من برو بیرون اشغال( با داد)
جونگکوک اومد جلو و زد توی صورت یورا و گفت
جونگکوک: یورا تولدت مبارک امیدوارم بهت خوش بگذره
جونگکوک خونه یورا رو ترک کرد و سوار ماشین شد
ویو جونگکوک: بغضم ترکید و شورع به گریه کردن کردم یورا تو بامن چکار کردی من عاشقت بودم لعنتی اون شب جونگکوک اشک هاش رو پاک کرد و گفت: یه روزی انتقام احساساتم رو ازت میگیرمیورا خانم
یورا هم اون شب کنار دوجین به خوش گذرونی ادامه داد
بعد از گذشت سه ماه دوجین متوجه خیانت یورا شد و رابطه این دو به پایان می رسد
....................................................................
پایان فلش بک
ویو: ا.ت: یه اسنپ گرفتم و به سمت محل کار هه سو حرکت کردم بعد از گذشت چند مین رسیدم و به سمت اتاق هه سو رفتم
ا.ت: سلام
هه سو: سلام خوبی
ا.ت : میخوام یه چیزی بهت بگم
هه سو: چی بگو
ا.ت : اممم شاید باور نکنی من ........( با ناراحتی )
هه سو: چی شده داری نگرانم میکنی
ا.ت : دادم مامان میشم ( با زوق)
هه سو: آخه خیلی خوش حال شدم
ا.ت: مرسی
هه سو: شوخی جالبی بود تمامش کن
ا.ت: شوخی نیست دارم جدی میگم
هه سو : از کجا باور کنم
ا.ت: بیا اینم مدرک جواب آزمایش م مثبته
هه سو: جدی جدی دارم خاله میشم بیا بغلم دیونه
ا.ت در آغوش گرم دوست بود و بعد از گذشت چند لحظه از هم جدا شدن
هه سو: کسی میدونه تو بارداری
ا.ت: جز تو هیچ کس
هه سو: کی قراره به جونگکوک بگی
ا.ت: فکر کنم امشب فرصت خوبیه چون قرار امشب بریم رستوران
هه سو: چطور میخوای بهش بگی
ا.ت: نمیدونم
هه سو: الان کم کم کارم تمام میشه بعد باهم بریم خرید
ا.ت: باشه تا تو کارت تمام بشه منم میرم پیش رئیس
(هه سو و ا.ت با هم همکار هستن)
امیدوارم خوشتون بیاد چون قراره در ادامه جالب تر هم بشه ❣️
یورا : مرتیکه عوضی از روی من بلند شو چطور جرعت کردی به من دست بزنی ( با داد)
جونگکوک: یورا این مرده کیه( با داد)
یورا : عشقم آروم باش بهت توضیح میدم
دوجین: یورا چرا به این میگی عشقم( با داد)
یورا : خفه شو عوضی از خونه من برو بیرون اشغال( با داد)
جونگکوک اومد جلو و زد توی صورت یورا و گفت
جونگکوک: یورا تولدت مبارک امیدوارم بهت خوش بگذره
جونگکوک خونه یورا رو ترک کرد و سوار ماشین شد
ویو جونگکوک: بغضم ترکید و شورع به گریه کردن کردم یورا تو بامن چکار کردی من عاشقت بودم لعنتی اون شب جونگکوک اشک هاش رو پاک کرد و گفت: یه روزی انتقام احساساتم رو ازت میگیرمیورا خانم
یورا هم اون شب کنار دوجین به خوش گذرونی ادامه داد
بعد از گذشت سه ماه دوجین متوجه خیانت یورا شد و رابطه این دو به پایان می رسد
....................................................................
پایان فلش بک
ویو: ا.ت: یه اسنپ گرفتم و به سمت محل کار هه سو حرکت کردم بعد از گذشت چند مین رسیدم و به سمت اتاق هه سو رفتم
ا.ت: سلام
هه سو: سلام خوبی
ا.ت : میخوام یه چیزی بهت بگم
هه سو: چی بگو
ا.ت : اممم شاید باور نکنی من ........( با ناراحتی )
هه سو: چی شده داری نگرانم میکنی
ا.ت : دادم مامان میشم ( با زوق)
هه سو: آخه خیلی خوش حال شدم
ا.ت: مرسی
هه سو: شوخی جالبی بود تمامش کن
ا.ت: شوخی نیست دارم جدی میگم
هه سو : از کجا باور کنم
ا.ت: بیا اینم مدرک جواب آزمایش م مثبته
هه سو: جدی جدی دارم خاله میشم بیا بغلم دیونه
ا.ت در آغوش گرم دوست بود و بعد از گذشت چند لحظه از هم جدا شدن
هه سو: کسی میدونه تو بارداری
ا.ت: جز تو هیچ کس
هه سو: کی قراره به جونگکوک بگی
ا.ت: فکر کنم امشب فرصت خوبیه چون قرار امشب بریم رستوران
هه سو: چطور میخوای بهش بگی
ا.ت: نمیدونم
هه سو: الان کم کم کارم تمام میشه بعد باهم بریم خرید
ا.ت: باشه تا تو کارت تمام بشه منم میرم پیش رئیس
(هه سو و ا.ت با هم همکار هستن)
امیدوارم خوشتون بیاد چون قراره در ادامه جالب تر هم بشه ❣️
۵.۲k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.