شکلات تلخ'

شکلات تلخ'

ᵖᵃʳᵗ'₃₉

-اخه کدوم ادم سالمی اینطوری لباس میپوشه

+همه دخترا

-هوففف..توعه نیم وجبی بد جور رو عصابمی

+باهام درست حرف بزن

-باهام رسمی حرف برن

هردو دست به سینه روشونو برگردوندن و به سمت جلو

-من میرم بیرون از خونه بیرون نمیری ها

+باشه....چیزه اومدنی میشه برام شکلات بگیری

پسرک بی حس وقتی که داشت کتشو برمیداشت بدون اینکه برگرده بلند گفت

-نه

دخترک برگشت سمت زندانش حس تنهایی که از ۶ سال پیش داشت دوباره اومد سراغش

+یعنی الان مامان بابام نگرانمن...نکنه به پلیس گفته باشن.....فک نکنم انقد براشون مهم باشم

فکر های وحشتناکی به استقبال دخترک میومدن و اون هر دفعه با اون فکرا یا کندن پوست لبش به خودش بیشتر استرس وارد میکرد

+چرا همیشه همه بلاها سر من میاد ..... تقریبا ۳ ساعت گذشته چرا بر نمیگرده....گشنمه

دخترک رفت سمت آشپزخونه خونه دره یخچال خالی رو باز مرد و ناامیدانه درشو بست یه سبد توت فرنگی رو اپن بود

+قشنگ میشه باهاشون قلب درست کرد

دخترک روشو برگردوند و چاقو رو دید با دیدن اون فکری به ذهنش نفوذ کرد قاقو رو بلند کرد و بهش نگاه میکرد میشد تو چاقو نصف صورتشو دید سمت شکمش برد و......................


#بی_تی_اس #بلک_پینک_فیک_وانشات_نامجون_جین_یونگی_جیمین_هوسوک_تهیونگ_جونگ_کوک#لیسا_رزی_جنی_جیسو_ایده_دارم_غمگین