(وقتی تو دعوا...درخواستیpاخر)
با این حرفت شکستن قلبش رو حس کرد.
اشک تو چشماش حلقه زد و رو زانو هاش، کنار تختت افتاد و شروع کرد به گریه کرد.. معمولا هیچ وقت ندیدی چانگبین به این شکل گریه کنه...کمی ناراحت شدی و یاد کاری افتادی که انجام دادنش باعث اعصبانیتش شده بود. شاید.. شاید حق با چانگبین هم بوده باشه...با اینکه میدونستی این کار باعث اعصبانیتش میشه باز هم انجامش دادی....دستتو رو شونه چانگبین میزاری تا کمی ارومش کنی:«ا/ت جوری که من باهات با بی رحمی رفتار کردم منو از زندگیت بیرون ننداز. من عاشقتم و میخوام تا اخر عمر با دیدن صورت زیبای تو بیدار شم... ا/ت من متاسفم، لطفا یه شناس دیگه بهم بده..... »
بدون اینکه فرصت ادامه دادن به حرف زدنش بدی بغلش پریدی و سرتو تو سینه های پهنش فرو دادی. :«متاسفم بخاطر اون حرف مزخرفم و اون کار مسخرم.. کسی که باید طلب پوزش کنه منم.... »
ادامه حرفتو نزدی و با شروع کردن بوسه روی لبش بهش جوری عشق رو توصیف کردی که هیچ کلمه دیگه ای نتونه....
اشک تو چشماش حلقه زد و رو زانو هاش، کنار تختت افتاد و شروع کرد به گریه کرد.. معمولا هیچ وقت ندیدی چانگبین به این شکل گریه کنه...کمی ناراحت شدی و یاد کاری افتادی که انجام دادنش باعث اعصبانیتش شده بود. شاید.. شاید حق با چانگبین هم بوده باشه...با اینکه میدونستی این کار باعث اعصبانیتش میشه باز هم انجامش دادی....دستتو رو شونه چانگبین میزاری تا کمی ارومش کنی:«ا/ت جوری که من باهات با بی رحمی رفتار کردم منو از زندگیت بیرون ننداز. من عاشقتم و میخوام تا اخر عمر با دیدن صورت زیبای تو بیدار شم... ا/ت من متاسفم، لطفا یه شناس دیگه بهم بده..... »
بدون اینکه فرصت ادامه دادن به حرف زدنش بدی بغلش پریدی و سرتو تو سینه های پهنش فرو دادی. :«متاسفم بخاطر اون حرف مزخرفم و اون کار مسخرم.. کسی که باید طلب پوزش کنه منم.... »
ادامه حرفتو نزدی و با شروع کردن بوسه روی لبش بهش جوری عشق رو توصیف کردی که هیچ کلمه دیگه ای نتونه....
۱.۴k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.