✦✧✧ - ✧✧✦ اجـبــار p▪︎¹
ساعت ۲ شب دارم فیک مینویسم🥲
خب اول شخصیت های اصلی رو معرفی میکنم و یه توضیحاتی که باید بدم...
شخصیت ها: ا/ت _ کوک_سوآ دوست صمیمی ا/ت _ جیمین دوست صمیمی جونگ کوک و........
خب پدر جونگ کوک و پدر ا/ت از نوجوونی با هم دوست بودن و بعد چند سال همو پیدا میکنن و با هم کارو و تلاش..... تا میتونن یه شرکت چسی تاسیس کنن و کم کم خیلی پیشرفت میکنن و بعد زن و بچه و ......
از زبان ا/ت:
اوف روز خسته کننده ای بود درسته با دوستام رفتم بیرون ولی هیچکاری نتونستم بکنم
وارد خونه شدم و رفتم سمت اتاقم دوش گرفتم و کارای مربوطه رو انجام دادم و ولو شدم رو تخت
مامانم وارد اتاق شد
علامتش: ¤
¤ ا/ت پاشو حاضر شو بعد بیا پایین کمک آقای جئون اینا (دوست بابای ا/ت خودتون میدونید🤡) میخوان بیان اینجا
_اوفف مامان حداقل در میزدی با این خبر خوشت
دوباره میخوان بیان اینجا اصلا حوصله جونگ کوک و ندارم اوووففف
پاشدم و یه لباسی به تن کردم و مو هامو خشک کردم و یه دستی به صورتم کشیدم و رفتم پایین
_مامان نمیشه من تو اتاقم بمونم؟
¤به جای این چرت و پرت گفتنا بیا کمک من
درسته بابا های ما از بچگی دوست بودن ولی من و جونگ کوک هیچوقت نتونستیم باهم کنار بیایم و دوست بشیم البته من اوایل سعی کردم ولی اون سرد بود و به من اهمیت نمیداد
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس
خب اول شخصیت های اصلی رو معرفی میکنم و یه توضیحاتی که باید بدم...
شخصیت ها: ا/ت _ کوک_سوآ دوست صمیمی ا/ت _ جیمین دوست صمیمی جونگ کوک و........
خب پدر جونگ کوک و پدر ا/ت از نوجوونی با هم دوست بودن و بعد چند سال همو پیدا میکنن و با هم کارو و تلاش..... تا میتونن یه شرکت چسی تاسیس کنن و کم کم خیلی پیشرفت میکنن و بعد زن و بچه و ......
از زبان ا/ت:
اوف روز خسته کننده ای بود درسته با دوستام رفتم بیرون ولی هیچکاری نتونستم بکنم
وارد خونه شدم و رفتم سمت اتاقم دوش گرفتم و کارای مربوطه رو انجام دادم و ولو شدم رو تخت
مامانم وارد اتاق شد
علامتش: ¤
¤ ا/ت پاشو حاضر شو بعد بیا پایین کمک آقای جئون اینا (دوست بابای ا/ت خودتون میدونید🤡) میخوان بیان اینجا
_اوفف مامان حداقل در میزدی با این خبر خوشت
دوباره میخوان بیان اینجا اصلا حوصله جونگ کوک و ندارم اوووففف
پاشدم و یه لباسی به تن کردم و مو هامو خشک کردم و یه دستی به صورتم کشیدم و رفتم پایین
_مامان نمیشه من تو اتاقم بمونم؟
¤به جای این چرت و پرت گفتنا بیا کمک من
درسته بابا های ما از بچگی دوست بودن ولی من و جونگ کوک هیچوقت نتونستیم باهم کنار بیایم و دوست بشیم البته من اوایل سعی کردم ولی اون سرد بود و به من اهمیت نمیداد
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس
۲۹.۲k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.