پارت 6
راستش تا الان چند بار این پارت رو نوشتم اما ارسال نشده...نمیدونم چرا...امید وارد این دفعه ارسال بشه
__________
ا.ت ویو
__________
چند ساعتی بود داخل اتاق نشسته بودم
خیلی حوصلم سر رفته بود..خیلی زیاد..بعد از چند مین صدای کلید اومد و یه نفر وارد شد...لیا...اون بود
اومدو روی تخت کنارم نشست
لیا:ازم ناراحتی
+چرا باید ازت ناراحت باشم
لیا:چون با دوست پسرت قرار میزارم
+اون دوست پسرم نیست...اکسمه
لیا:ولی میدونم چقدر دوسش داری
+چهار سال گذشته.من دیگه دوسش ندارم
لیا:چرا جونگ کوک رو لو دادی....تو که اون زمان دوسش داشتی
+راستش من اون رو لو ندادم... نمیدونم کی اون رو لو داد ولی هرکی بودع انداخته گردن من و منم قبول کردم که خودم لوش دادم
لیا:درسته...کار یکی دیگه بودع...حتما کار یه دشمنی چیزی بودع
+هوم....اما برام مهم نیست دیگه
لیا:چرا
+چون دیگه دوستش هم ندارم...چرا باید برام مهم باشع
یهو لحن لیا تغییر کرد
لیا:پس دیگه نزدیکش نشو سعی کن زود تر از اینجا گم و گور بشی
راستش یکم شوکه شدم..بعد از این حرفش رفت بیرون
منم داد زدم
+نمیرم تو حرس بخور
من احمقم که فکر میکردم لیا دوستمه... البته از همون اولم به جونگ کوک چشم داشت
_______
لیا ویو
_______
من این دختر رو بیرون میکنم...جوری رفتار میکنم انگار که دوستش دارم...ولی بر عکس
وارد اتاق جونگ کوک شدم
_چیه
لیا:هیچی یکم اومدم پیشت
_هوم
لیا:چند دقیقه پییش..پیش ا.ت بودم
_خب
لیا:انگار که براش مهم نبودی
_الان این حرف هارو میزنی که رابطه ما رو بهم بریزی نه؟
لیا:نه نه....من ا.ت رو دوست دارم
_خوبه
لیا:ا.ت یکی بهترین دوستامه تازه الان که پیشش بودم کلی باهم صحبت کردیم و به خاطراتمون خندیدیم
_اوکی
لیا: خب پس من میرم بیرون دیگه بایی
_خدافظ
اومدم بیرون..هه حالا دیگه جونگ کوک هم فکر میکنه من رابطه خوبی با ا.ت دارم....اینجوری ا.ت آدم بده میشه....جونگ کوک فکر میکنه من ا.ت رو دوست دارم ولی ا.ت از من متنفره
____________________________
تو این مدت امتحان خیلی داشتم...نمیتونستم پارت ها رو بزارم...سعی میکنم زود زود پارت بزارم
شرط پارت بعد
لایک:120
کامنت: 130
__________
ا.ت ویو
__________
چند ساعتی بود داخل اتاق نشسته بودم
خیلی حوصلم سر رفته بود..خیلی زیاد..بعد از چند مین صدای کلید اومد و یه نفر وارد شد...لیا...اون بود
اومدو روی تخت کنارم نشست
لیا:ازم ناراحتی
+چرا باید ازت ناراحت باشم
لیا:چون با دوست پسرت قرار میزارم
+اون دوست پسرم نیست...اکسمه
لیا:ولی میدونم چقدر دوسش داری
+چهار سال گذشته.من دیگه دوسش ندارم
لیا:چرا جونگ کوک رو لو دادی....تو که اون زمان دوسش داشتی
+راستش من اون رو لو ندادم... نمیدونم کی اون رو لو داد ولی هرکی بودع انداخته گردن من و منم قبول کردم که خودم لوش دادم
لیا:درسته...کار یکی دیگه بودع...حتما کار یه دشمنی چیزی بودع
+هوم....اما برام مهم نیست دیگه
لیا:چرا
+چون دیگه دوستش هم ندارم...چرا باید برام مهم باشع
یهو لحن لیا تغییر کرد
لیا:پس دیگه نزدیکش نشو سعی کن زود تر از اینجا گم و گور بشی
راستش یکم شوکه شدم..بعد از این حرفش رفت بیرون
منم داد زدم
+نمیرم تو حرس بخور
من احمقم که فکر میکردم لیا دوستمه... البته از همون اولم به جونگ کوک چشم داشت
_______
لیا ویو
_______
من این دختر رو بیرون میکنم...جوری رفتار میکنم انگار که دوستش دارم...ولی بر عکس
وارد اتاق جونگ کوک شدم
_چیه
لیا:هیچی یکم اومدم پیشت
_هوم
لیا:چند دقیقه پییش..پیش ا.ت بودم
_خب
لیا:انگار که براش مهم نبودی
_الان این حرف هارو میزنی که رابطه ما رو بهم بریزی نه؟
لیا:نه نه....من ا.ت رو دوست دارم
_خوبه
لیا:ا.ت یکی بهترین دوستامه تازه الان که پیشش بودم کلی باهم صحبت کردیم و به خاطراتمون خندیدیم
_اوکی
لیا: خب پس من میرم بیرون دیگه بایی
_خدافظ
اومدم بیرون..هه حالا دیگه جونگ کوک هم فکر میکنه من رابطه خوبی با ا.ت دارم....اینجوری ا.ت آدم بده میشه....جونگ کوک فکر میکنه من ا.ت رو دوست دارم ولی ا.ت از من متنفره
____________________________
تو این مدت امتحان خیلی داشتم...نمیتونستم پارت ها رو بزارم...سعی میکنم زود زود پارت بزارم
شرط پارت بعد
لایک:120
کامنت: 130
۱۶.۵k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.