من داشتم از خجالت آب میشدم
من داشتم از خجالت آب میشدم
آنیا: خب.... ام..... تو.... یعنی.... نمیدونممممم
دامیان: هوم ولی من یکی رو دوست دارم
آنیا: خب..... حتما... آریماس دیگه
دامیان: نه تو.... یی.... تویی
آنیا: چی من؟😳
دامیان: آره تو
آنیا: چی ولی من که بهت مشت زدمو......
دامیان: چه ربطی داره کسی که انقدر دوسش داشته باشی مشت زدناشم مهم نیس
قیافه ی آنیا: 🍅🍅
آنیا: خوب منم دوست دارم ❤️
دامیان صورتشو اورد نزدیک تر و همون کاری که همه وقتی احساسشون رو میگن کرد،
من خجالت میکشم بگم خودتون میدونین دیگه
خوب آنیا از یکم اومد اینور تر که بره سر کلاس و با دامیان رفتن سمت کلاس، آنیا تمام جریان رو برای بکی تعریف کرد و آریما از پشت دیوار حرفاشونو شنید طوری لجش گرفت که میخواست آنیا رو خفه کنه
از زبان آنیا
داشتم راه میرفتم که یهو آریما هلم داد و خوردم به دیوار دستم درد گرفته بود(بچه ها من نمیدوم هلم یا حلم حالا ولش) که دنیل اومد جلو دستشو اورد جلو که بلندم کنه که یهو دامیان دست دنیلو کشید اونور و منو بلند کرد، همونجا آریما فشاری شده بود
بکی: آهای آریما نخوریمون یهو
آریما: خفه
آریما رفت جلو گفت
آریما: چرا از این دختره ی کله صورتی دفاع میکنی؟
دامیان: چون دوسش دارم مشکلیه؟
آریما: 😡🤯
آنیا: 😖🥺
بکی: 😍
امیل و ایون همون نوچه های دامیان: 😱
خب خب هی میگفتین پارت ۶ بفرما
آنیا: خب.... ام..... تو.... یعنی.... نمیدونممممم
دامیان: هوم ولی من یکی رو دوست دارم
آنیا: خب..... حتما... آریماس دیگه
دامیان: نه تو.... یی.... تویی
آنیا: چی من؟😳
دامیان: آره تو
آنیا: چی ولی من که بهت مشت زدمو......
دامیان: چه ربطی داره کسی که انقدر دوسش داشته باشی مشت زدناشم مهم نیس
قیافه ی آنیا: 🍅🍅
آنیا: خوب منم دوست دارم ❤️
دامیان صورتشو اورد نزدیک تر و همون کاری که همه وقتی احساسشون رو میگن کرد،
من خجالت میکشم بگم خودتون میدونین دیگه
خوب آنیا از یکم اومد اینور تر که بره سر کلاس و با دامیان رفتن سمت کلاس، آنیا تمام جریان رو برای بکی تعریف کرد و آریما از پشت دیوار حرفاشونو شنید طوری لجش گرفت که میخواست آنیا رو خفه کنه
از زبان آنیا
داشتم راه میرفتم که یهو آریما هلم داد و خوردم به دیوار دستم درد گرفته بود(بچه ها من نمیدوم هلم یا حلم حالا ولش) که دنیل اومد جلو دستشو اورد جلو که بلندم کنه که یهو دامیان دست دنیلو کشید اونور و منو بلند کرد، همونجا آریما فشاری شده بود
بکی: آهای آریما نخوریمون یهو
آریما: خفه
آریما رفت جلو گفت
آریما: چرا از این دختره ی کله صورتی دفاع میکنی؟
دامیان: چون دوسش دارم مشکلیه؟
آریما: 😡🤯
آنیا: 😖🥺
بکی: 😍
امیل و ایون همون نوچه های دامیان: 😱
خب خب هی میگفتین پارت ۶ بفرما
۱.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.