21:𝒽𝒾𝒹𝒹ℯ𝓃 𝓁ℴ𝓋ℯ❧ 𝔭
21:𝒽𝒾𝒹𝒹ℯ𝓃 𝓁ℴ𝓋ℯ❧ 𝔭
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت:کوک هم فک کنم میخواست برام لباس بخره خوش حال شدم رفتم پیشش که دوبارع اون دخترع پیشش بود
ا.ت:چیکار میکنی؟(لبخند)
کوک:ا.ت این لباسو میخ....
ماکیلا:اممم کوک میشه یه لحظه بیای
کوک:ا.ت اینر بردار تا بی...
ماکیلا:زود(مظلوم)
کوک:خب؟
ماکیلا:خب کوک میشه اون لباسه رو برام بخری بعدا پولشو میدم میخوام لوکا رو سوپرایز کنم
کوک:کدوم لباس
ا.ت:کوک من اینو میبرم بعد بیا حساب ک....(که ماکیلا لباس رو از دست ا.ت میگیره)
ماکیلا:این
ا.ت:یااا اون لباس مال منه
کوک:یکی دیگه انتخواب کن این رو برای ا.ت م...
ماکیلا:خب من میرم بزارم بعد بیا حساب کن
ا.ت: هع ادای منو در میاره یعنی چی تو حساب کنی؟(پوزخند عصبی)
کوک:ا.ت ولش یه لباس بود
ا.ت:ولی کوک من اون لباس رو میخواستم
کوک:خب میخوای برو یکی امتحان کن برات هرچی بخوای میخرم
ا.ت:ولی من از اون لباس خوشم میومد و انتخواب تو بود
کوک:خب بهش الان میگ..
ماکیلا:میشه یه دونه دیگه وردارم
لوکا:این برای شما(بستنی اورده)
ا.ت:من با طمع توت فرنگی میخوام
کوک:باشه لوکا توت فرنگیش رو میدی به ا.ت
لوکا:باشه
ا.ت:میخواستم ورشدارم که اون دختره هر.زه سریع ورش داشت
ماکیلا:ممنون
لوکا:ولی اون برای ا.ت بود
ماکیلا:ولی من توت فرنگی دوس دارم چون شنیدم کوک از دخترایی که توت فرنگی میخورن خوششون میاد و باهاشون بیشتر صمیمی میشه
ا.ت:داری از حد خودت میگذری دیگه(داد و عصبی)
کوک:ا.ا بس کن(اروم)
ا.ت:همش سر راهم قرار میگیری دختره هر.زه از اول راه همش به کوک میچسبیدی بعد که من خواستم بگم با طمع توت فرنگی میخوام تو سریع گفتی تا من نگم تازه لباسی که کوک برام انتخواب کرده برد رو ورداشتی (داد و موهای ماکیلا رو محکم میگیرههه)
ماکیلا:جیغغغ
کوک'ولش کن ا.ت باهم حلش میکنیم
ا.ت:موهاش رو ول کردم بستنیش رو انداختم محکم زمین
ا.ت:این بستنی بود که کوک میخواست بهم بده(داد و زد تو گوشش)
ماکیلا:هع ولی من میخوامش(پوزخند و عشوه)
ا.ت:کوک بریم(اروم با نوک انگشتش لباس کوک،رو میکشه و گریه میکنه و سرش پایینه)
کوک:خب میخوای برسونمت
ا.ت:یعنی میگی میخوای دوبارع بیای پیش این هر.زه(داد)
ماکیلا:هر.زه خودتییی
ا.ت:سریع از اونجا رفتم بیرون پشت ماشین کوک گریه میکردم
لوکا:کارت خوب نبود میبرمت خونه تا 1 ماه بیرون نمیارمت
ماکیلا:خب پس از فرصت استفاده میکنم کوک میشه بیای حسابش کنی(که لوکا میره یه لباس برمیداره حساب میکنه میده دست ماکیلا)
ماکیلا:من اینو نمیخوام
کوک:رفتم لباسه رو حساب کردم همونی که ماکیلا از ا.ت ورداشت و گذلشتش توی پلاستیک
ماکیلا:خوش حال شدم خواستم ازش بگیرم که دستشو کنار زد
کوک:این مال ا.ت هست
ماکیلا:میخواستم ورشدارم که لوکا دستمو گرفت
لوکا:میگه مال ا.ته چرا میخوای به زور بگیری
ماکیلا:من میخوامش
کوک:رفتم سمت ماشین در رو باز کردم لباس رو گذاشتم عقب در رو بستم صدای گریه میومد از پشت ماشین رفتم دیدم ا.ته زانوهاش رو بغل کردع داره گریه میکنه
کوک:ا.ت پاشو بریم
ا.ت:برو پیش ماکیلا خودت(کوک براید استایل بغلش میکنه)
کوک:دوباره امشب بهت میفهمونم مال منی
ا.ت:بزارم زمین برو اون ماکیلا جونت مال توعه
کوک:باشه امشب که به فا.ک بری میفهمی کی مال منه
ا.ت:نهههه
کوک:ارعع(پوزخند)
ا.ت:دم در گذاشتم زمین میخواست در رو باز کنه و پتو بزاره زیر پام که رفتم عقب نشستم
کوک:بیا جلو
ا.ت:نمیخوام
کوک:اوکی (سرد )
ا.ت:واییی نههه دوباره گند زدم دوباره قهر کرد رفتم جلو نشستم
کوک:برو عقب (سرد)
ا.ت:مگه قراره کسی بشینه
کوک:اره(سرد)
ا.ت:کشوندمش عقب میدونستم بادیگارد داره بادیگاردش اومد
ا.ت:میشه زود بیای برسونیمون
ب.گ:چشم(سوار ماشین میشه و ا.ت به زور کوک رو میکشونه عقب و در رو میبنده و حرکت میکنن)
کوک:میخواستم خودم رانندگی کنم(سرد)
ا.ت:کوکییی قهرر نکنننن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقیش تو کامنتااا خیلی نوشتم هر 2 پارت رو حمایت کنیددد 📿 🗿
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرایط پارت بعد :↓
لایک : 40 3>
کامنت : 21 †
فالوور : 460 ★
#کوک
#فیک
#jk
#سناریو
#اسمات
#وانشات
#bts
#تهکوک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جی_کی
#جونگ_کوک
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت:کوک هم فک کنم میخواست برام لباس بخره خوش حال شدم رفتم پیشش که دوبارع اون دخترع پیشش بود
ا.ت:چیکار میکنی؟(لبخند)
کوک:ا.ت این لباسو میخ....
ماکیلا:اممم کوک میشه یه لحظه بیای
کوک:ا.ت اینر بردار تا بی...
ماکیلا:زود(مظلوم)
کوک:خب؟
ماکیلا:خب کوک میشه اون لباسه رو برام بخری بعدا پولشو میدم میخوام لوکا رو سوپرایز کنم
کوک:کدوم لباس
ا.ت:کوک من اینو میبرم بعد بیا حساب ک....(که ماکیلا لباس رو از دست ا.ت میگیره)
ماکیلا:این
ا.ت:یااا اون لباس مال منه
کوک:یکی دیگه انتخواب کن این رو برای ا.ت م...
ماکیلا:خب من میرم بزارم بعد بیا حساب کن
ا.ت: هع ادای منو در میاره یعنی چی تو حساب کنی؟(پوزخند عصبی)
کوک:ا.ت ولش یه لباس بود
ا.ت:ولی کوک من اون لباس رو میخواستم
کوک:خب میخوای برو یکی امتحان کن برات هرچی بخوای میخرم
ا.ت:ولی من از اون لباس خوشم میومد و انتخواب تو بود
کوک:خب بهش الان میگ..
ماکیلا:میشه یه دونه دیگه وردارم
لوکا:این برای شما(بستنی اورده)
ا.ت:من با طمع توت فرنگی میخوام
کوک:باشه لوکا توت فرنگیش رو میدی به ا.ت
لوکا:باشه
ا.ت:میخواستم ورشدارم که اون دختره هر.زه سریع ورش داشت
ماکیلا:ممنون
لوکا:ولی اون برای ا.ت بود
ماکیلا:ولی من توت فرنگی دوس دارم چون شنیدم کوک از دخترایی که توت فرنگی میخورن خوششون میاد و باهاشون بیشتر صمیمی میشه
ا.ت:داری از حد خودت میگذری دیگه(داد و عصبی)
کوک:ا.ا بس کن(اروم)
ا.ت:همش سر راهم قرار میگیری دختره هر.زه از اول راه همش به کوک میچسبیدی بعد که من خواستم بگم با طمع توت فرنگی میخوام تو سریع گفتی تا من نگم تازه لباسی که کوک برام انتخواب کرده برد رو ورداشتی (داد و موهای ماکیلا رو محکم میگیرههه)
ماکیلا:جیغغغ
کوک'ولش کن ا.ت باهم حلش میکنیم
ا.ت:موهاش رو ول کردم بستنیش رو انداختم محکم زمین
ا.ت:این بستنی بود که کوک میخواست بهم بده(داد و زد تو گوشش)
ماکیلا:هع ولی من میخوامش(پوزخند و عشوه)
ا.ت:کوک بریم(اروم با نوک انگشتش لباس کوک،رو میکشه و گریه میکنه و سرش پایینه)
کوک:خب میخوای برسونمت
ا.ت:یعنی میگی میخوای دوبارع بیای پیش این هر.زه(داد)
ماکیلا:هر.زه خودتییی
ا.ت:سریع از اونجا رفتم بیرون پشت ماشین کوک گریه میکردم
لوکا:کارت خوب نبود میبرمت خونه تا 1 ماه بیرون نمیارمت
ماکیلا:خب پس از فرصت استفاده میکنم کوک میشه بیای حسابش کنی(که لوکا میره یه لباس برمیداره حساب میکنه میده دست ماکیلا)
ماکیلا:من اینو نمیخوام
کوک:رفتم لباسه رو حساب کردم همونی که ماکیلا از ا.ت ورداشت و گذلشتش توی پلاستیک
ماکیلا:خوش حال شدم خواستم ازش بگیرم که دستشو کنار زد
کوک:این مال ا.ت هست
ماکیلا:میخواستم ورشدارم که لوکا دستمو گرفت
لوکا:میگه مال ا.ته چرا میخوای به زور بگیری
ماکیلا:من میخوامش
کوک:رفتم سمت ماشین در رو باز کردم لباس رو گذاشتم عقب در رو بستم صدای گریه میومد از پشت ماشین رفتم دیدم ا.ته زانوهاش رو بغل کردع داره گریه میکنه
کوک:ا.ت پاشو بریم
ا.ت:برو پیش ماکیلا خودت(کوک براید استایل بغلش میکنه)
کوک:دوباره امشب بهت میفهمونم مال منی
ا.ت:بزارم زمین برو اون ماکیلا جونت مال توعه
کوک:باشه امشب که به فا.ک بری میفهمی کی مال منه
ا.ت:نهههه
کوک:ارعع(پوزخند)
ا.ت:دم در گذاشتم زمین میخواست در رو باز کنه و پتو بزاره زیر پام که رفتم عقب نشستم
کوک:بیا جلو
ا.ت:نمیخوام
کوک:اوکی (سرد )
ا.ت:واییی نههه دوباره گند زدم دوباره قهر کرد رفتم جلو نشستم
کوک:برو عقب (سرد)
ا.ت:مگه قراره کسی بشینه
کوک:اره(سرد)
ا.ت:کشوندمش عقب میدونستم بادیگارد داره بادیگاردش اومد
ا.ت:میشه زود بیای برسونیمون
ب.گ:چشم(سوار ماشین میشه و ا.ت به زور کوک رو میکشونه عقب و در رو میبنده و حرکت میکنن)
کوک:میخواستم خودم رانندگی کنم(سرد)
ا.ت:کوکییی قهرر نکنننن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقیش تو کامنتااا خیلی نوشتم هر 2 پارت رو حمایت کنیددد 📿 🗿
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرایط پارت بعد :↓
لایک : 40 3>
کامنت : 21 †
فالوور : 460 ★
#کوک
#فیک
#jk
#سناریو
#اسمات
#وانشات
#bts
#تهکوک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جی_کی
#جونگ_کوک
۳۱.۴k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.