bad girl p: 42
هانا: خب ماکه رازامونو بهم گفتیم بیا دوس شیم
هوسوک: باشه ولی پیشه بچه ها سرد رفتار میکنیم باهم
هانا: باشه بریم
رفتیم کلاس نشستیم سرجاهامون
فیلیکس: کدوم گوری بودی؟
هانا: رفتم قبرستون گور تورو کندم، تو حیات بودم
مینهو: اخجوننن الان ادبیات داریم خانم جو میاد سرکلاس(بچه ها فامیلی معلم ادبیاتشونو یادم رف واسه همین جو نوشتم واینکه استاد جو زنه) یوهووو
هانا: اخیش بعد اون پیرمرد بهترین معلممون میاد
مینا:دقیقا
استاد اومد
استاد جو: سلام بچه ها
همه: سلام
استاد جو: خوب بچه ها......
که گوشیش زنگ خورد
استاد جو: یلحظه بچه ها
گوشیو جواب داد بعد سریع با عجله گف
استاد جو: ببخشید بچه ها یه مشکلی برام پیش اومده باید برم، هانا تو جای من مراقب بچه ها باش سروصدا نکنین
همه: بله استاد
استاد رف منم رفتم جای استاد نشستم
مینسو: اخه ادم قطعی بود این دختره هرزه رو گذاشتن
هانا: ایییی فاک نه تو ادم بشو نیستی اخه چطور دلت میاد لقبتو رو بقیه میزاری
مینسو: خفه شو(داد)
هانا: خب نوبتی هرکی خواس میاین پا تخته هرچی دلتون میخواد مسخره معلمارو کنید
همه: هوراااا
بچه ها نوبت نوبتی اومدن مردیم انقد خندیدیم به بچه ها تا موقعی که زنگ خورد خوشگذروندیم خیلی حال داد
زنگ بعدمون شیمی بود
ویو هانا بعد دانشگاه
رفتم خونه رمز درو زدم رفتم داخل یه راس رفتم ولو شدم رو کاناپه
نامی: علیک سلام
هانا: سلام
کوک: بخدا یجوری بنظرمیرسی انگار کوه کندی
هانا: بدتر یه ساعت این معلم شیمی مادر فاکر مغزمونو خورده یه ساعت مسخره معلمارو کردیم دیگه جون ندارم
اجوما: عه دخترم اومدی؟ سلام
هانا: سلام اجوما
اجوما: بچه ها غذا حاضره سفره رم چیدم زود بیاین غذا بخورین
رفتم اتاقم لباسام رو عوض کردم نشستم ناهارخوردیم
بعد ناهار
کوک: هانا کیمیای روح فصل2شم اومده
هانا: من که تو فصل 1شم هنو قسمت13
کوک: منم اونجام
هانا: بیا بشینیم کامل یه فصلش رو ببینیم
کوک: موافقم
نامی: ترسناک که نیس
کوک هانا: نعععععع
فیلمو دانلود کردیم از تلوزیون پخشش کردم اجوما برامون خوراکی اوورد ساعت1ظهر بود تاشب ساعت9 ارجامون تکون نخوردیم همش نگا کیمیای روح میکردیم بلاخره فصل 1شو تموم کردیم خواستیم فصل دوم رو هم دانلود کنیم که اجوما بزور بردمون سر سفره شام خوردیم دوباره نشستیم فصل 2هم گذاشتیم دیگه ساعت12بود نامی رف خوابید خواس بزور ماروهم بخوابونه بزور قانعش کردیم که ولمونکنه تاخود4:30صبح تمومش کردیم چشام خیلی درد میکرد هردوتامون همونجا گرفتیم خوابیدیم صبح با غرزدنای یکی منو کوک مث جت پاشدیم دیدم اجوماعه داره غر غر میکنه یواش منو کوک رفتیم تو اتاقامون چون دانشگاه تعطیل بود گرفتم خوابیدم
پرش زمانی2ماه بعد
مامان اینا فردا برمیگردن این چن ماه جون سوک چنبار بهم درخواست داد رد کردم ولی دس بردارنبود بهش گفتم دوس پسر دارم کوکو نشونش دادم دیگه ولم کرددانشگاه رو میخواستم بازسازی کنن1هفته تعطیل بودیم امروز نامی گف بریم سئول رو بگردیم همه بچه ها قبول کردن ناهار خوردیم اماده شدیم با ماشین نامی رفتیم پیش بچه ها
پرش زمانی4ساعت بعد
دیگه کل شهرو گشته بودیم کلی خرید کردیم هممون رفتیم بستنی گرفتیم نشستیم داخل پارک بستنیامونو خوردیم
جیمین: بچه ها بریم شهربازی؟
همه: ارع
رفتیم شهربازی
هانا: بریم سوار ترن هوایی بشیم
کوک: ارع بریم
سوآ: نه من نمیام
سوک یون: میترسی؟
سوآ: اخه خیلی ترسناکه
هانا: گفتی ترسناک اخر سرهم بریم تونل وحشت
نامی: منم نمیام
منو کوکو سوک یون، جیمین، ته، شوگا، مینهو، ووجین،هیونجین،سوهو، سوار شدیم ولی بقیه نیومدن خیلی خوب بود حال داد اخر سرهم منو کوک،هیونجین،شوگا،سوجین،سوهو،سویون،مینهو رفتیم تونل وحشت هم ترسناک بود هم باحال وقتی اومدیم بیرون
سوهو: خداااا تا عمر دارم دیگه نمیرم تونل وحشت خیلی ترسناک بود
هیونحین: منکه امشب نمیتونم بخوابم ازبس اینا تو ذهنمن
شوگا: اخه کجاش ترسناک بود؟ 🙄
ویو خونه
امشب تا ساعت2با کوک گیم بازی کزدیم بعدشم خوابیدیم
پرش زمانی صبح
با سرو صوای کوک بلن شدم نشستم سرجام
هانا: خدا لعنتت کنه چرا نمیزاری بخوابم(خواب آلود)
کوک: پاشو بریم صبونه بخوریم تا نامی یه بطری اب روم خالی نکرده🥺
دقت کردم دیدم خیس خیس شد زدم زیر خنده
هانا: ناموصا نامی اینکارو باهات کرده(🤣)
کوک: مرضضضض پاشو بریم تا دوباره نیومده
هانا: باشه باشه برو منم میام
کوک رف سرمو گذاشتم رو بالشتم خوابم برد
پرش زمانی10دقیقه بعد
حس کردم یکی یه بطری اب روم خالی سریع پاشدم نشستم دیدم نامی با یه لیوان بالا سرمه
هانا: اخه مرض داری😣
نامی: شماها ادم نمیشین پاشو بریم بابا اینا 1ساعت دیگه میرسن بریم فرودگاه دنبالشون
هانا: باشه برو میام
نامی: بخدا برم دوباره بخوابی خودم میکشمت
هوسوک: باشه ولی پیشه بچه ها سرد رفتار میکنیم باهم
هانا: باشه بریم
رفتیم کلاس نشستیم سرجاهامون
فیلیکس: کدوم گوری بودی؟
هانا: رفتم قبرستون گور تورو کندم، تو حیات بودم
مینهو: اخجوننن الان ادبیات داریم خانم جو میاد سرکلاس(بچه ها فامیلی معلم ادبیاتشونو یادم رف واسه همین جو نوشتم واینکه استاد جو زنه) یوهووو
هانا: اخیش بعد اون پیرمرد بهترین معلممون میاد
مینا:دقیقا
استاد اومد
استاد جو: سلام بچه ها
همه: سلام
استاد جو: خوب بچه ها......
که گوشیش زنگ خورد
استاد جو: یلحظه بچه ها
گوشیو جواب داد بعد سریع با عجله گف
استاد جو: ببخشید بچه ها یه مشکلی برام پیش اومده باید برم، هانا تو جای من مراقب بچه ها باش سروصدا نکنین
همه: بله استاد
استاد رف منم رفتم جای استاد نشستم
مینسو: اخه ادم قطعی بود این دختره هرزه رو گذاشتن
هانا: ایییی فاک نه تو ادم بشو نیستی اخه چطور دلت میاد لقبتو رو بقیه میزاری
مینسو: خفه شو(داد)
هانا: خب نوبتی هرکی خواس میاین پا تخته هرچی دلتون میخواد مسخره معلمارو کنید
همه: هوراااا
بچه ها نوبت نوبتی اومدن مردیم انقد خندیدیم به بچه ها تا موقعی که زنگ خورد خوشگذروندیم خیلی حال داد
زنگ بعدمون شیمی بود
ویو هانا بعد دانشگاه
رفتم خونه رمز درو زدم رفتم داخل یه راس رفتم ولو شدم رو کاناپه
نامی: علیک سلام
هانا: سلام
کوک: بخدا یجوری بنظرمیرسی انگار کوه کندی
هانا: بدتر یه ساعت این معلم شیمی مادر فاکر مغزمونو خورده یه ساعت مسخره معلمارو کردیم دیگه جون ندارم
اجوما: عه دخترم اومدی؟ سلام
هانا: سلام اجوما
اجوما: بچه ها غذا حاضره سفره رم چیدم زود بیاین غذا بخورین
رفتم اتاقم لباسام رو عوض کردم نشستم ناهارخوردیم
بعد ناهار
کوک: هانا کیمیای روح فصل2شم اومده
هانا: من که تو فصل 1شم هنو قسمت13
کوک: منم اونجام
هانا: بیا بشینیم کامل یه فصلش رو ببینیم
کوک: موافقم
نامی: ترسناک که نیس
کوک هانا: نعععععع
فیلمو دانلود کردیم از تلوزیون پخشش کردم اجوما برامون خوراکی اوورد ساعت1ظهر بود تاشب ساعت9 ارجامون تکون نخوردیم همش نگا کیمیای روح میکردیم بلاخره فصل 1شو تموم کردیم خواستیم فصل دوم رو هم دانلود کنیم که اجوما بزور بردمون سر سفره شام خوردیم دوباره نشستیم فصل 2هم گذاشتیم دیگه ساعت12بود نامی رف خوابید خواس بزور ماروهم بخوابونه بزور قانعش کردیم که ولمونکنه تاخود4:30صبح تمومش کردیم چشام خیلی درد میکرد هردوتامون همونجا گرفتیم خوابیدیم صبح با غرزدنای یکی منو کوک مث جت پاشدیم دیدم اجوماعه داره غر غر میکنه یواش منو کوک رفتیم تو اتاقامون چون دانشگاه تعطیل بود گرفتم خوابیدم
پرش زمانی2ماه بعد
مامان اینا فردا برمیگردن این چن ماه جون سوک چنبار بهم درخواست داد رد کردم ولی دس بردارنبود بهش گفتم دوس پسر دارم کوکو نشونش دادم دیگه ولم کرددانشگاه رو میخواستم بازسازی کنن1هفته تعطیل بودیم امروز نامی گف بریم سئول رو بگردیم همه بچه ها قبول کردن ناهار خوردیم اماده شدیم با ماشین نامی رفتیم پیش بچه ها
پرش زمانی4ساعت بعد
دیگه کل شهرو گشته بودیم کلی خرید کردیم هممون رفتیم بستنی گرفتیم نشستیم داخل پارک بستنیامونو خوردیم
جیمین: بچه ها بریم شهربازی؟
همه: ارع
رفتیم شهربازی
هانا: بریم سوار ترن هوایی بشیم
کوک: ارع بریم
سوآ: نه من نمیام
سوک یون: میترسی؟
سوآ: اخه خیلی ترسناکه
هانا: گفتی ترسناک اخر سرهم بریم تونل وحشت
نامی: منم نمیام
منو کوکو سوک یون، جیمین، ته، شوگا، مینهو، ووجین،هیونجین،سوهو، سوار شدیم ولی بقیه نیومدن خیلی خوب بود حال داد اخر سرهم منو کوک،هیونجین،شوگا،سوجین،سوهو،سویون،مینهو رفتیم تونل وحشت هم ترسناک بود هم باحال وقتی اومدیم بیرون
سوهو: خداااا تا عمر دارم دیگه نمیرم تونل وحشت خیلی ترسناک بود
هیونحین: منکه امشب نمیتونم بخوابم ازبس اینا تو ذهنمن
شوگا: اخه کجاش ترسناک بود؟ 🙄
ویو خونه
امشب تا ساعت2با کوک گیم بازی کزدیم بعدشم خوابیدیم
پرش زمانی صبح
با سرو صوای کوک بلن شدم نشستم سرجام
هانا: خدا لعنتت کنه چرا نمیزاری بخوابم(خواب آلود)
کوک: پاشو بریم صبونه بخوریم تا نامی یه بطری اب روم خالی نکرده🥺
دقت کردم دیدم خیس خیس شد زدم زیر خنده
هانا: ناموصا نامی اینکارو باهات کرده(🤣)
کوک: مرضضضض پاشو بریم تا دوباره نیومده
هانا: باشه باشه برو منم میام
کوک رف سرمو گذاشتم رو بالشتم خوابم برد
پرش زمانی10دقیقه بعد
حس کردم یکی یه بطری اب روم خالی سریع پاشدم نشستم دیدم نامی با یه لیوان بالا سرمه
هانا: اخه مرض داری😣
نامی: شماها ادم نمیشین پاشو بریم بابا اینا 1ساعت دیگه میرسن بریم فرودگاه دنبالشون
هانا: باشه برو میام
نامی: بخدا برم دوباره بخوابی خودم میکشمت
۱۳.۸k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.