پارت۱۴ فیک فقط به من نگاه کن
#ته
نمیدونم چرا ولی گفتم..
ته:خب تو باید منو ببوسی
جنی:چییییی؟؟؟؟؟
ته:فک میکنم شنیده باشی
جنی:فکرشم نکن
ته:هه ترسو😏
جنی:من ترسو نیستم باشه ولی دور برندار بعدا
ته:خیلی خب
#جنی
خیلی شوکه شدم
من دوسش داشتم
همیشه دلم میخواست ببوسمش
اما الان اون فقط میخواست از من سوءاستفاده کنه
برای همین همیشه باهاش بدرفتاری میکردم تا نتونه نزدیکم شه
فک میکردم میتونم فکرشو از ذهنم بیارم بیرون اما نشد
نشد...
اما این بوسه رو اینطوری نمی خواستم🥀
میخواستم با عشق باشه
مجبورم
لبامو گذاشتم رو لباشو حرکت دادم
#ته
بهترین حس دنیا بود که لبای نرم و مث نوزاداشو گذاشت رو لبام
منم همراهیش کردم و مک زدم
چرا دارم اینکارا رو میکنم؟
اصن چرا اون شرطو گذاشتم؟
یعنی من دوسش دارم؟
مگه این حس توی قلب من چیز دیگه ای هم میتونه باشه؟
همینجوری که داشتم میبوسیدمش حس کردم گونم خیس شده
چشامو باز کردم دیدم داره بی صدا کریه میکنه
گریه؟چرا؟بخاطر اینکه منو بوسیده؟یعنی انقد از من بدش میاد؟
ازش جدا شدم تو چشماش زل زدم
ته:چرا گریه میکنی؟
جنی:چیزی نیست دلم گرفته
ته:یعنی انقد حال بهم زنم که بخاطر بوسیدنم باید گریه کنی
جنی:تو از هیچی خبر نداری پس قضاوت نکن
و بعدش با سرعت رفت تو اتاقش
من از چی خبر ندارم؟
#جنی
داشتم مییوسیدمش که اونم شروع به همراهی کرد
قلبم شیکست
همیشه دوست داشتم اون عاشقم باشه و منو ببوسه
ولی الان فقط از روی هوس این کارو میکرد
ولی منم نمی تونستم چیزی بگم چون خودم هم دوس داشتم ببوسمش
بالاخره بغضم شکست و اشکم جاری شد و صاف افتاد روی گونه ی ته
ازم جدا شد
ته:چرا گریه میکنی؟
جنی:چیزی نیست دلم گرفته
آره دلم گرفته دلم از اینکه با نیازت داری منو میبوسی گرفته(تو ذهنش)
ته:یعنی انقد حال بهم زنم که بخاطر بوسیدنم گریه میکنی؟
اگه حال بهم زن بودی هیچ وقت اینجوری عاشقت نمیشدم که حاضر شم غرورمو جلوت بشکونم
جنی:تو از هیچی خبر نداری پس قضاوت نکن
دیگه نمی تونستم ادامه بدم دوییدم سمت اتاقم
نمیدونم چرا ولی گفتم..
ته:خب تو باید منو ببوسی
جنی:چییییی؟؟؟؟؟
ته:فک میکنم شنیده باشی
جنی:فکرشم نکن
ته:هه ترسو😏
جنی:من ترسو نیستم باشه ولی دور برندار بعدا
ته:خیلی خب
#جنی
خیلی شوکه شدم
من دوسش داشتم
همیشه دلم میخواست ببوسمش
اما الان اون فقط میخواست از من سوءاستفاده کنه
برای همین همیشه باهاش بدرفتاری میکردم تا نتونه نزدیکم شه
فک میکردم میتونم فکرشو از ذهنم بیارم بیرون اما نشد
نشد...
اما این بوسه رو اینطوری نمی خواستم🥀
میخواستم با عشق باشه
مجبورم
لبامو گذاشتم رو لباشو حرکت دادم
#ته
بهترین حس دنیا بود که لبای نرم و مث نوزاداشو گذاشت رو لبام
منم همراهیش کردم و مک زدم
چرا دارم اینکارا رو میکنم؟
اصن چرا اون شرطو گذاشتم؟
یعنی من دوسش دارم؟
مگه این حس توی قلب من چیز دیگه ای هم میتونه باشه؟
همینجوری که داشتم میبوسیدمش حس کردم گونم خیس شده
چشامو باز کردم دیدم داره بی صدا کریه میکنه
گریه؟چرا؟بخاطر اینکه منو بوسیده؟یعنی انقد از من بدش میاد؟
ازش جدا شدم تو چشماش زل زدم
ته:چرا گریه میکنی؟
جنی:چیزی نیست دلم گرفته
ته:یعنی انقد حال بهم زنم که بخاطر بوسیدنم باید گریه کنی
جنی:تو از هیچی خبر نداری پس قضاوت نکن
و بعدش با سرعت رفت تو اتاقش
من از چی خبر ندارم؟
#جنی
داشتم مییوسیدمش که اونم شروع به همراهی کرد
قلبم شیکست
همیشه دوست داشتم اون عاشقم باشه و منو ببوسه
ولی الان فقط از روی هوس این کارو میکرد
ولی منم نمی تونستم چیزی بگم چون خودم هم دوس داشتم ببوسمش
بالاخره بغضم شکست و اشکم جاری شد و صاف افتاد روی گونه ی ته
ازم جدا شد
ته:چرا گریه میکنی؟
جنی:چیزی نیست دلم گرفته
آره دلم گرفته دلم از اینکه با نیازت داری منو میبوسی گرفته(تو ذهنش)
ته:یعنی انقد حال بهم زنم که بخاطر بوسیدنم گریه میکنی؟
اگه حال بهم زن بودی هیچ وقت اینجوری عاشقت نمیشدم که حاضر شم غرورمو جلوت بشکونم
جنی:تو از هیچی خبر نداری پس قضاوت نکن
دیگه نمی تونستم ادامه بدم دوییدم سمت اتاقم
۱۸.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.