از زبان ا.ت
از زبان ا.ت
الان از اون روز ۲ ماه میگذره و من با کوک ازدواج کردم منو اون خیلی همو دوست داریم ولی خب چند روزی هست که باهام سرد شده و مشکوک شده نمیدونم برای همین میخوام وقتی که صبح میره بیرون دنبالش کنم
پرش زمانی ساعت ۱۰ شب
از زبان ا .ت
کوک آمد خونه خیلی سرد جواب سلامم رو داد من برای اینکه نقشه خوب پیش بره رفتم توی
اتاق مشترکمون خوابیدم
پرش زمانی ساعت ۷ صبح
از زبان ا.ت از خواب مثل
جن زده ها بیدا شدم برای اینکه
میخواستم تعقیبش کنم و باید یک بهونه هم باشه یکم غذا درست کردم و حرکت کردم سمت شرکت
وقتی کع داخل رفتم دیدم منشیش نیست
براز همین بدون در زدن در و باز کردم با صحنه ای
مواجه شدم ظرف غذا از دستم افتاد
اون ک.کوک بود داشت با منشیش ل.ب میگرفت
تا اینکه ظرف غذا افتاد سریع کوک نگام کرد منی که بغض کردم داد زدم
ایننن بودددد اینننن عشقییی که گفتی اینننن بود (با داد )
کوک : ا.ا.ت وایسا ب.بزار توضیح میدم
ا.ت : خفه شوووو خیانت کاررر
از زبان ا.ت
بدو بدو و گریون از اونجا خارج شدم و به صدا کردنای کوک توجهی نکردم و رفتم خونه و وسایلم رو جمع کردم میخواستم برم که یهو کوک آمد و گفت : ا.ت دو دقیقه گوش گن
گفتم : برو کنار مستر کوک
گفت : نمیرم
پسش زدم و همینطور که میرفتم بلند گفتم : فردا دادگاه میبینمت
گفت :چ.چییییی
الان از اون روز ۲ ماه میگذره و من با کوک ازدواج کردم منو اون خیلی همو دوست داریم ولی خب چند روزی هست که باهام سرد شده و مشکوک شده نمیدونم برای همین میخوام وقتی که صبح میره بیرون دنبالش کنم
پرش زمانی ساعت ۱۰ شب
از زبان ا .ت
کوک آمد خونه خیلی سرد جواب سلامم رو داد من برای اینکه نقشه خوب پیش بره رفتم توی
اتاق مشترکمون خوابیدم
پرش زمانی ساعت ۷ صبح
از زبان ا.ت از خواب مثل
جن زده ها بیدا شدم برای اینکه
میخواستم تعقیبش کنم و باید یک بهونه هم باشه یکم غذا درست کردم و حرکت کردم سمت شرکت
وقتی کع داخل رفتم دیدم منشیش نیست
براز همین بدون در زدن در و باز کردم با صحنه ای
مواجه شدم ظرف غذا از دستم افتاد
اون ک.کوک بود داشت با منشیش ل.ب میگرفت
تا اینکه ظرف غذا افتاد سریع کوک نگام کرد منی که بغض کردم داد زدم
ایننن بودددد اینننن عشقییی که گفتی اینننن بود (با داد )
کوک : ا.ا.ت وایسا ب.بزار توضیح میدم
ا.ت : خفه شوووو خیانت کاررر
از زبان ا.ت
بدو بدو و گریون از اونجا خارج شدم و به صدا کردنای کوک توجهی نکردم و رفتم خونه و وسایلم رو جمع کردم میخواستم برم که یهو کوک آمد و گفت : ا.ت دو دقیقه گوش گن
گفتم : برو کنار مستر کوک
گفت : نمیرم
پسش زدم و همینطور که میرفتم بلند گفتم : فردا دادگاه میبینمت
گفت :چ.چییییی
۳.۴k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.