P30
اول از هر چیزی بگم توی این کانال روبیکا عضو باشید https://rubika.ir/joing/EHJHIFFI0VKIACOHARQSKERIUKSUFCIS
رفتیم پایین و شیشه مشروب و دوتا لیوان بردم و نشستیم خوردیم
صب
چشامو باز کردم با دستم کمی چشامو مالیدم یکم ب اطرافم نگا کردم اینجا ک خونه من نیس از روی تخت پاشدم ک سر درد عجیبی اومد سراغم
درو باز کردم رفتم بیرون از اتاق توی یه عمارت بزرگ بودم یکم با چشام دنبال هایون گشتم نبود
کوک:هایون(کمی بلند)
کسی جواب نداد تصمیم گرفتم اتاق هارو یکی یکی بگردم در اتاق ها رو باز کردم نبود دستگیره در رو کشیدم کهنامجون و هایون روی هم خوابیده بودن
کوک:هوییییی
ازخواب پریدن
کوک:اوهااااا اینجا چ خبره
هایون:مگه چیشده(بسیاااار خواب آلود)
کوک:میگی چیشده تو با نامجون(نامجون هنوز خوابه)هوییییی پاشو
نامجون:باز چیشده
کوک:پاشید زود باید بریم
نامجون:چرا
کوک:فک کنم مارو دزدیدن
هایون:نامجون میشه ب این بگی کی مارو دزدیده(هایون دوباره ب تنظیمات کارتونه برگشت)
نامجون:کی مارو دزدیده
کوک:نمیدونم
پاشید بریم
پاشدیم رفتیم سمت در ک یکی اومد تو
کوک:نامجون اسلحه داری
نامجون:من میخواستم اینو از تو بپرسم
کوک:هعی بر پدرت(تیکه کلام خودم😂)
کوک:پس اون گلدون رو بده
نامجون گلدون رو داد بهم و رفتم سمتش(پشتش ب کوک بود)
کوک:هی نفس کشش(داد)
گلدون رو زدم تو سرش ک افتاد
هایون:کشتیش
کوک:نمیدونم
با پا برش گردوندم نه امکان نداره اون باشه
نامجون:ناموصا(هر حرفی میزنم این اولش میاد😂) این مارو دزدیده
رفتیم پایین و شیشه مشروب و دوتا لیوان بردم و نشستیم خوردیم
صب
چشامو باز کردم با دستم کمی چشامو مالیدم یکم ب اطرافم نگا کردم اینجا ک خونه من نیس از روی تخت پاشدم ک سر درد عجیبی اومد سراغم
درو باز کردم رفتم بیرون از اتاق توی یه عمارت بزرگ بودم یکم با چشام دنبال هایون گشتم نبود
کوک:هایون(کمی بلند)
کسی جواب نداد تصمیم گرفتم اتاق هارو یکی یکی بگردم در اتاق ها رو باز کردم نبود دستگیره در رو کشیدم کهنامجون و هایون روی هم خوابیده بودن
کوک:هوییییی
ازخواب پریدن
کوک:اوهااااا اینجا چ خبره
هایون:مگه چیشده(بسیاااار خواب آلود)
کوک:میگی چیشده تو با نامجون(نامجون هنوز خوابه)هوییییی پاشو
نامجون:باز چیشده
کوک:پاشید زود باید بریم
نامجون:چرا
کوک:فک کنم مارو دزدیدن
هایون:نامجون میشه ب این بگی کی مارو دزدیده(هایون دوباره ب تنظیمات کارتونه برگشت)
نامجون:کی مارو دزدیده
کوک:نمیدونم
پاشید بریم
پاشدیم رفتیم سمت در ک یکی اومد تو
کوک:نامجون اسلحه داری
نامجون:من میخواستم اینو از تو بپرسم
کوک:هعی بر پدرت(تیکه کلام خودم😂)
کوک:پس اون گلدون رو بده
نامجون گلدون رو داد بهم و رفتم سمتش(پشتش ب کوک بود)
کوک:هی نفس کشش(داد)
گلدون رو زدم تو سرش ک افتاد
هایون:کشتیش
کوک:نمیدونم
با پا برش گردوندم نه امکان نداره اون باشه
نامجون:ناموصا(هر حرفی میزنم این اولش میاد😂) این مارو دزدیده
۵.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.