وقتی کاسپلیشونو میکنی
وقتی کاسپلیشونو میکنی
کارکتر: مایکی، ران، ریندو، سانزو
مایکی:
رفته بود گنگ و تو هم حوصل سر رفته بود. یهو به فکرت رسید که مایکی رو کاسپلی کنی. رفتی کلاه گیس گرفتی و گذاشتی رو سرت. یکی از لباسای مایکی رو برداشتی و پوشیدی. برات بزرگ بود و خیلی کیوت شده بودی، یکم هم لپاتو قرمز کردی و منتظر بودی که مایکی بیاد، وقتی اوند پریدی بغلش و گفتی چطور شددممم؟؟؟ و مایکی که از شدت کیوت بودن شما قرمز شده بود گفت: دورایاکی کوچولو..... خیلی کیوت شدی و تا شب همینجوری داشت ازت تعریف میکرد.
ریندو:
ریندو خواب بود و حوصله تو هم سر رفته بود. تصمیم گرفتی ریندو رو کاسپلی کنی. رفتی رنگ مو گرفتی و موهاتو بنفش کردی و یکی از لباسای ریندو رو پوشیدی، چون واست خیلی بزرگ بود استیشانش ولو شده بودن و دستات دیده نمیشدن. خلاصه خیلی کیوت شده بودی، موهاتو باز کردی و اهنگ گذاشتی و داشتی چالش میرفتی که حواست نبود یکی از پشت بغلت کرد.
ریندو وقتی شمارو دید گوشاش قرمز شد و گفت: خوش بحال من که دوس دخترم انقدر کیوته:)
برگشتی و متقابلا بغلش کردی.
ران:
ران گنگ بود و توهم خیلی منتظر یه فرصتی بودی که بتونی کاسپلی کنیش. چون موهات بلند بود کلاه گیس بنفش گرفتی و یکی از لباسای ران رو پوشیدی، هم شلوارش خیلی بزرگ بود و هم لباسش ولی چون صورت کیوتی داشتی تو هر لباسی مخصوصا این لباسا کیوت میشدی.منتظر موندی تا ران بیا و تواین مدت چندتا ویدیو از خودت گرفتی. دیدی که یه نفر داره میاد تو خونه درسته اون ران بود، سریع بدو بدو کردی به سمت ران تا بپری بغلش که یهو پاچه شلوارت به یه چیزی گیر میکنه و با صورت میفتی زمین، و ران هم که این صحنه رو میبینه نمیتونه جلو خودشو بگیره ومیزنه زیر خنده.تو وقتی دیدی ران داره میخنده و افتاده زمین با بغض گفتی: ران..... من زشت شدم؟
ران خنده ش قطع شد و تعجب کرد که رچا وقتی انقدر کیوت شدید میخاین گریه کنین.بغلت کرد و رفتین رو مبل نشتین و تو رو گذاشت رو پاش و در گوشت گفت: کی گفته بیبی من زشته؟
و تو که کم کم بغضت داشت میترکید گفتی: من میخاستم بغلت کنم و سوپرایزت کنم ولی پاونجوری که خاستم نشد، احساس خجالت میکنم و..... فکر میکنم اصلا خوشگل نشدم و لیاقت تورو ندارم..........
ران: واقعا اینطور فکر میکنی؟ پس ثابتش کن که زشتی و لیاقت من رو نداری چون تا اونجایی که من میدونم تو خیلی کیوتی و من لیاقت تورو ندارم...... حالا هم پاشو بریم باهم بستنی بخوریم.*ععاخیییی*
بچه ها سانزوش طولانیه پارت بعد میزارم
کارکتر: مایکی، ران، ریندو، سانزو
مایکی:
رفته بود گنگ و تو هم حوصل سر رفته بود. یهو به فکرت رسید که مایکی رو کاسپلی کنی. رفتی کلاه گیس گرفتی و گذاشتی رو سرت. یکی از لباسای مایکی رو برداشتی و پوشیدی. برات بزرگ بود و خیلی کیوت شده بودی، یکم هم لپاتو قرمز کردی و منتظر بودی که مایکی بیاد، وقتی اوند پریدی بغلش و گفتی چطور شددممم؟؟؟ و مایکی که از شدت کیوت بودن شما قرمز شده بود گفت: دورایاکی کوچولو..... خیلی کیوت شدی و تا شب همینجوری داشت ازت تعریف میکرد.
ریندو:
ریندو خواب بود و حوصله تو هم سر رفته بود. تصمیم گرفتی ریندو رو کاسپلی کنی. رفتی رنگ مو گرفتی و موهاتو بنفش کردی و یکی از لباسای ریندو رو پوشیدی، چون واست خیلی بزرگ بود استیشانش ولو شده بودن و دستات دیده نمیشدن. خلاصه خیلی کیوت شده بودی، موهاتو باز کردی و اهنگ گذاشتی و داشتی چالش میرفتی که حواست نبود یکی از پشت بغلت کرد.
ریندو وقتی شمارو دید گوشاش قرمز شد و گفت: خوش بحال من که دوس دخترم انقدر کیوته:)
برگشتی و متقابلا بغلش کردی.
ران:
ران گنگ بود و توهم خیلی منتظر یه فرصتی بودی که بتونی کاسپلی کنیش. چون موهات بلند بود کلاه گیس بنفش گرفتی و یکی از لباسای ران رو پوشیدی، هم شلوارش خیلی بزرگ بود و هم لباسش ولی چون صورت کیوتی داشتی تو هر لباسی مخصوصا این لباسا کیوت میشدی.منتظر موندی تا ران بیا و تواین مدت چندتا ویدیو از خودت گرفتی. دیدی که یه نفر داره میاد تو خونه درسته اون ران بود، سریع بدو بدو کردی به سمت ران تا بپری بغلش که یهو پاچه شلوارت به یه چیزی گیر میکنه و با صورت میفتی زمین، و ران هم که این صحنه رو میبینه نمیتونه جلو خودشو بگیره ومیزنه زیر خنده.تو وقتی دیدی ران داره میخنده و افتاده زمین با بغض گفتی: ران..... من زشت شدم؟
ران خنده ش قطع شد و تعجب کرد که رچا وقتی انقدر کیوت شدید میخاین گریه کنین.بغلت کرد و رفتین رو مبل نشتین و تو رو گذاشت رو پاش و در گوشت گفت: کی گفته بیبی من زشته؟
و تو که کم کم بغضت داشت میترکید گفتی: من میخاستم بغلت کنم و سوپرایزت کنم ولی پاونجوری که خاستم نشد، احساس خجالت میکنم و..... فکر میکنم اصلا خوشگل نشدم و لیاقت تورو ندارم..........
ران: واقعا اینطور فکر میکنی؟ پس ثابتش کن که زشتی و لیاقت من رو نداری چون تا اونجایی که من میدونم تو خیلی کیوتی و من لیاقت تورو ندارم...... حالا هم پاشو بریم باهم بستنی بخوریم.*ععاخیییی*
بچه ها سانزوش طولانیه پارت بعد میزارم
۸.۵k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.