♡pt: ³⁰ ♡I never loved you

هوانگ: ا/.....ا/ت ا/تتتتتت «داد»
کوک: ا/ت «داد»
«دوتاشون امدن سمت ا/ت»
هوانگ: ا/ت
کوک: عشقم
ا/ت: کوک درد دارم
کوک: چرا خودتو انداختی جلو
هوانگ: ا/ت «گریه»
ا/ت: هوانگ ادم بدی نیست
هوانگ ا/ت رو براید استایل بغل کرد تا سوار ماشین کنه
کوک: هوانگ ا/ت رو بزار پایین
هوانگ: خفه شو کوک
ا/ت: اخ درد دارم
هوانگ: الان میریم
(از زبان ا/ت)
نمیدونم برای چی ولی خودمو جلوی هوانگ انداختم تا چیزیش نشه
کوک: هوانگگگگ ماشین کجاس «داد»
هوانگ: درش رو باز کردم اونجاس
منو بدو بدو میبردن هوانگ منو داخل صندلی پشتی گذاشت و اون دوتا رفتن جلو
کوک: ا/ت ا/ت فقط نخوابی باشه
ا/ت: باشه
هوانگ:«زد رو فرمون» چرا خودت رو انداختی وسط
کوک: هوانگ فراموشت نکردم بزار یه مادری ازت ب*ام
هوانگ: کوک من اصلا برام مهم نبود بمیرم
کوک: اره خیلی
ا/ت: اه بچها دعوا نکنین
کوک: به اون بگو
هوانگ: به اون بگو
هوانگ: عا یه بیمارستان اونجاس
کوک: وایسا وایسا
«پیاده شدن و ا/ت رو باید بدو بدو از خیابون رد میکردن»
هوانگ: کوک الان که بغلته حواست رو جمع کرن
کوک: حواسم هست
کوک: ا/ت بدو بدو میریم میرسیم
ا/ت: اه دلمممم
هوانگ: برو دیگه
کوک منو با سرعت از پیش ماشین ها رد کرد
هوانگ هم بدو بدو داشت میومد
«رسیدن»
هوانگ: عایییییی دکتررر
کوک: هی دکتررر
دکتر: امدم چی شده