فیک بنظرت میشه
فیک بنظرت میشه
𝙥𝙖𝙧𝙩 𝙛𝙞𝙫𝙚
جینا ویو:
رفتم داخل بار و لباسم و تنم کردم و نوشیدنی هارو میبردم که رییس صدام کرد
رییس:هی پارک جینا این نوشیدنی هارو ببر به اتاق 𝙫𝙞𝙥 شماره²¹
جینا:چشم
نوشیدنی هارو توی دستم گذاشتم و اروم و با ملایمت زنانه از پله ها اومدم بالا و وارد اتاق شدم هفتا پسر بودند چشمم به دوتاشون خورد ته یونگ و جونگکوک بودن ولی اونا اینجا چیکار میکنن؟ وایی جونگکوک نبایددرستاد من و ببینه
سریع از اتاق اومدم بیرون و رفتم دستشویی
تا دستام و بشورم که دستی دور کمرم حلقه شد فک کردم کوکه دیدم یکی از پسراست مه مسته سریع علشان دادم و گفتم
جینا:هییی ولم کن روانی... کمککک
از زبان جونگکوک
امروز ساعت ۳با بچه ی های مافیا جلسه داشتیم برای اضافه کردن بادیگارد ها رفتین بار جاکمیلا( ی اسمی دراوردم حالا)
یه دختره اومد تا نوشیدنی هامونو بیاره دیدم اون.. جیناعه دنبالش رفتم دیدم رفت تو دستشویی و یهو یه مرده پشت سرش رفت مشکوک شدم و به دلم منفی راه ندادن
که یهو صدای جیغ جینا اومد
رفتم تو دیدم یه پسره سعی داره به جینا تجا+وز کنه سریع رفتم سمت پسره و یه گلوله خالی کردن تو قلبش با چشای خونی نگاه جینا میکردم که ترسیده بود
سریع براید استایل بغلش کردم و سوار ماشین کردنش
تا عمارت ۱ ساعت راه بود ولی با سرعت ۲۰۰رفتم و نیم ساعته رسیدیم
به پسرا پیام دادم که کاری پیش اومده و دست جینا رو گرفتم بردمش تو اتاق با ارامش که نترسه بغلش کردم و با کمی بغض کفتم
جونگکوک:هیش.نترس من اینجان باشه؟
جینا:جونگکوک.... چرا کشتیش( با گریه )
جونگکوک:ببخشید نمیتونستم ببینم داری زجر میکشی ببخشید( با گریه )
اروم لبش و بوسیدن و مک میزدم البته اونم همکاری میکرد
گذاشتنش رو تخت و گفتم چند دست لباس تو کنده بپوش و بیا شام بخور بعدش میام پیشت باهم بخوابیم باشه پرنسسم؟دیگه گریه نکن وگرنه من میمیرم
جینا:هق.. باشه
شرایط
𝙛𝙤𝙡𝙡𝙤𝙬𝙚𝙧 24
تا کامل نشه نمیزارم تامام👌
𝙥𝙖𝙧𝙩 𝙛𝙞𝙫𝙚
جینا ویو:
رفتم داخل بار و لباسم و تنم کردم و نوشیدنی هارو میبردم که رییس صدام کرد
رییس:هی پارک جینا این نوشیدنی هارو ببر به اتاق 𝙫𝙞𝙥 شماره²¹
جینا:چشم
نوشیدنی هارو توی دستم گذاشتم و اروم و با ملایمت زنانه از پله ها اومدم بالا و وارد اتاق شدم هفتا پسر بودند چشمم به دوتاشون خورد ته یونگ و جونگکوک بودن ولی اونا اینجا چیکار میکنن؟ وایی جونگکوک نبایددرستاد من و ببینه
سریع از اتاق اومدم بیرون و رفتم دستشویی
تا دستام و بشورم که دستی دور کمرم حلقه شد فک کردم کوکه دیدم یکی از پسراست مه مسته سریع علشان دادم و گفتم
جینا:هییی ولم کن روانی... کمککک
از زبان جونگکوک
امروز ساعت ۳با بچه ی های مافیا جلسه داشتیم برای اضافه کردن بادیگارد ها رفتین بار جاکمیلا( ی اسمی دراوردم حالا)
یه دختره اومد تا نوشیدنی هامونو بیاره دیدم اون.. جیناعه دنبالش رفتم دیدم رفت تو دستشویی و یهو یه مرده پشت سرش رفت مشکوک شدم و به دلم منفی راه ندادن
که یهو صدای جیغ جینا اومد
رفتم تو دیدم یه پسره سعی داره به جینا تجا+وز کنه سریع رفتم سمت پسره و یه گلوله خالی کردن تو قلبش با چشای خونی نگاه جینا میکردم که ترسیده بود
سریع براید استایل بغلش کردم و سوار ماشین کردنش
تا عمارت ۱ ساعت راه بود ولی با سرعت ۲۰۰رفتم و نیم ساعته رسیدیم
به پسرا پیام دادم که کاری پیش اومده و دست جینا رو گرفتم بردمش تو اتاق با ارامش که نترسه بغلش کردم و با کمی بغض کفتم
جونگکوک:هیش.نترس من اینجان باشه؟
جینا:جونگکوک.... چرا کشتیش( با گریه )
جونگکوک:ببخشید نمیتونستم ببینم داری زجر میکشی ببخشید( با گریه )
اروم لبش و بوسیدن و مک میزدم البته اونم همکاری میکرد
گذاشتنش رو تخت و گفتم چند دست لباس تو کنده بپوش و بیا شام بخور بعدش میام پیشت باهم بخوابیم باشه پرنسسم؟دیگه گریه نکن وگرنه من میمیرم
جینا:هق.. باشه
شرایط
𝙛𝙤𝙡𝙡𝙤𝙬𝙚𝙧 24
تا کامل نشه نمیزارم تامام👌
۴.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.