Cold hearted
part¹¹
م.ب.ته:تو چرا با جونگکوکی من دعوا کردی اصلا سولا اون کیه"عصبی"
سولا:حقیقتا مادرجون اومدم بگم که تهیونگ نامزد کرده که جونگکوک زر مفت زد و اینم نامزدشون چ خواهر جئون جونگکوک هستن
هانا:من خواهر اون نیستم
کوک:کسی هم نخواست باشی
م.ب.ته:خب اسمتو بگو
جیسو:بچه ها گوش کنین چی میگه الان خیلی کیوت اسمشو میگه
هانا:من یه شیبال سکی هستم که دیشب با اون احمق دعوا کردم و دیگه باهاش نسبتی ندارم"بی حال"
نامی:بچه معرفی کردن خودشون به خانم کیم که فوش نداره
سولا:ببخشید مامان بزرگ اون جئون هانا هستش
هانا:چیشد الان "تعجب"
سومی:تو همین الان خیلی بی ادبانه خودتو به خانم کیم معرفی کردی
هانا:ببخشید من برم بیرون
سولا:کجا در میری عروس بیا اینجا یکم با مردم حرف بزن
کوک:اون به غیر از فوش و لوس بازی چیزی بلده سولا
سولا:جونگکوک حرف دهنتو بفهم اون یه بیماری نادر داره"داد"
هانا:قرار نبود به همه بگی سولا"ترس"
لینا:چی
سولا:اون تو هر دعوا یه چیزی میگه اما بعد از فهمیدن چیزی که گفته پشیمون میشه ولی شخصیتش اجازه گفتن ببخشید رو نداره حالا فهمیدین "عصبی"
ته:یونتان بیا بریم بشینیم پام درد گرفت "سرد"
م.ب.ته:بلندشید اتاقتون رو نشونتون بدم یکم از دست تهیونگ راحت بشم
سولا:هانا تو برو یونتان رو بگیر منو ته همرو میاریم بالا
هانا:نه منم میخوام یکی رو ببرم
ته:بچه زورت نمیرسه
هانا:نه من میخوام این ببرم "اخم" ولم کن اونو بده من
ته:همستر حرف بزن بچه"سرد"
هانا:من بچه نیستم ۲۰ سالمه
م.ب.ته:خب اینم اتاقاتون تهیونگ و هانا هم بخاطر زوج همیشه بهار باید تو یه اتاق باشن
هانا:
لایک یادت نره
م.ب.ته:تو چرا با جونگکوکی من دعوا کردی اصلا سولا اون کیه"عصبی"
سولا:حقیقتا مادرجون اومدم بگم که تهیونگ نامزد کرده که جونگکوک زر مفت زد و اینم نامزدشون چ خواهر جئون جونگکوک هستن
هانا:من خواهر اون نیستم
کوک:کسی هم نخواست باشی
م.ب.ته:خب اسمتو بگو
جیسو:بچه ها گوش کنین چی میگه الان خیلی کیوت اسمشو میگه
هانا:من یه شیبال سکی هستم که دیشب با اون احمق دعوا کردم و دیگه باهاش نسبتی ندارم"بی حال"
نامی:بچه معرفی کردن خودشون به خانم کیم که فوش نداره
سولا:ببخشید مامان بزرگ اون جئون هانا هستش
هانا:چیشد الان "تعجب"
سومی:تو همین الان خیلی بی ادبانه خودتو به خانم کیم معرفی کردی
هانا:ببخشید من برم بیرون
سولا:کجا در میری عروس بیا اینجا یکم با مردم حرف بزن
کوک:اون به غیر از فوش و لوس بازی چیزی بلده سولا
سولا:جونگکوک حرف دهنتو بفهم اون یه بیماری نادر داره"داد"
هانا:قرار نبود به همه بگی سولا"ترس"
لینا:چی
سولا:اون تو هر دعوا یه چیزی میگه اما بعد از فهمیدن چیزی که گفته پشیمون میشه ولی شخصیتش اجازه گفتن ببخشید رو نداره حالا فهمیدین "عصبی"
ته:یونتان بیا بریم بشینیم پام درد گرفت "سرد"
م.ب.ته:بلندشید اتاقتون رو نشونتون بدم یکم از دست تهیونگ راحت بشم
سولا:هانا تو برو یونتان رو بگیر منو ته همرو میاریم بالا
هانا:نه منم میخوام یکی رو ببرم
ته:بچه زورت نمیرسه
هانا:نه من میخوام این ببرم "اخم" ولم کن اونو بده من
ته:همستر حرف بزن بچه"سرد"
هانا:من بچه نیستم ۲۰ سالمه
م.ب.ته:خب اینم اتاقاتون تهیونگ و هانا هم بخاطر زوج همیشه بهار باید تو یه اتاق باشن
هانا:
لایک یادت نره
۶.۱k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.